word - لغت

blow || فوت کردن، دمیدن

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bləʊ

UK :

bloʊ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [blow] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blow] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blow] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blow] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blow] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • blast


    انفجار

  • bluster


    غوغا کردن

  • gust


    وزش

  • breeze


    نسیم

  • flurry


    سر و صدا

  • waft


    نسیم

  • exhale


    بازدم


  • هجوم بردن


  • طوفان

  • whoosh


    اوش

  • roar


    غرش


  • باد

  • squall


    شوریدن

  • puff


    پف کردن

  • whirl


    چرخیدن

antonyms - متضاد


  • تقلا

  • strive


    تلاش کردن


  • فشار دادن

  • strain


    نژاد


  • نبرد


  • مبارزه کردن

  • dawdle


    جست و خیز کردن

  • amble


    بالا رفتن

  • stroll


    قدم زدن

  • mosey


    موسی

  • pootle


    پوتل

  • tootle


    tootle

  • bimble


    بابل


  • آهسته برو


  • آهسته راه برو