word - لغت

blowhole || سوراخ سوراخ

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈbləʊ.həʊl

UK :

ˈbloʊ.hoʊl

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [blowhole] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blowhole] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blowhole] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blowhole] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blowhole] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • vent


    تهویه


  • افتتاح


  • سوراخ

  • aperture


    دیافراگم


  • شکاف

  • orifice


    روزنه


  • شکاف

  • outlet


    پریز

  • cleft


    شکاف

  • slit


    شکاف

  • inlet


    ورودی

  • exit


    خروج

  • pore


    منافذ

  • spout


    فواره زدن اب

  • avenue


    خیابان

antonyms - متضاد

  • closing


    بسته شدن

  • closure


    بسته


  • در، درب


  • جامد


  • ورود

  • ingress


    ورود

  • entryway


    ورودی


  • ورود

  • entranceway


    ورودی

  • misfortune


    بد شانسی

  • egress


    خروج