word - لغت

bludgeon || گلوله

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

ˈblʌdʒ.ən

UK :

ˈblʌdʒ.ən

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bludgeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bludgeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bludgeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bludgeon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bludgeon] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • bashes


    ضربه زدن

  • hammers


    چکش ها

  • hits


    بازدید

  • slams


    به هم می زند

  • strikes


    اعتصاب می کند

  • bangs


    چتری

  • bats


    خفاش ها

  • belts


    کمربندها

  • biffs


    بیف ها

  • bobs


    باب

  • bonks


    بنک ها

  • bops


    bops

  • boxes


    جعبه ها

  • busts


    نیم تنه

  • claps


    کف زدن

antonyms - متضاد