word - لغت

bluebottle || بطری آبی

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈbluːˌbɒt.əl

UK :

ˈbluːˌbɑː.t̬əl

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bluebottle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bluebottle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bluebottle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bluebottle] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bluebottle] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • police officers


    افسران پلیس

  • cops


    پلیس ها

  • constables


    پاسبان ها

  • copper


    مس

  • flatfoots


    کف پای صاف

  • officers


    افسران

  • policemen


    پلیس ها

  • gendarmes


    ژاندارم ها

  • bobbies


    بابی ها

  • fuzz


    فاز

  • detectives


    کارآگاهان

  • lawmen


    قانونگذاران

  • policewomen


    پلیس زن

  • bulls


    گاو نر

  • shamuses


    shamuses

antonyms - متضاد