word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
example - مثال
-
انبوهی از مگسهای بطری آبی زیر تابش گرم آفتاب با تنبلی وزوز میکردند.
-
The bluebottles buzzed about the wall. and a little old mouse picked over the rubbish among the jam pots.
بطری های آبی در اطراف دیوار زوزه می کشیدند. و یک موش پیر کوچولو زباله ها را در میان گلدان های مربا جمع کرد.
-
The office was very still. except for two bluebottle flies butting against the ceiling and buzzing up and down the window-panes.
دفتر خیلی ساکت بود. به جز دو مگس بطری آبی که به سقف چسبیده اند و شیشه های پنجره را بالا و پایین می کنند.
-
There was one big bluebottle that had got stuck there on his back with his wings in the sticky stuff.
یک بطری آبی بزرگ وجود داشت که با بال هایش در مواد چسبنده در پشت او گیر کرده بود.
-
This fly is very like our British bluebottle. with a somewhat greener head. and a body entirely yellow.
این مگس بسیار شبیه بطری آبی بریتانیایی ماست. با سر تا حدودی سبزتر و بدنی کاملا زرد رنگ
synonyms - مترادف
-
police officers
افسران پلیس
-
cops
پلیس ها
-
constables
پاسبان ها
-
copper
مس
-
flatfoots
کف پای صاف
-
officers
افسران
-
policemen
پلیس ها
-
gendarmes
ژاندارم ها
-
bobbies
بابی ها
-
fuzz
فاز
-
detectives
کارآگاهان
-
lawmen
قانونگذاران
-
policewomen
پلیس زن
-
bulls
گاو نر
-
shamuses
shamuses