word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ماضی ساده و ماضی ازبلوف
-
to deceive someone by making them think either that you are going to do something when you really have no intention of doing it. or that you have knowledge that you do not really have. or that you are someone else.
برای فریب دادن کسی با این که فکر کند می خواهید کاری را انجام دهید در حالی که واقعاً قصد انجام آن را ندارید. یا اینکه دانشی دارید که واقعاً ندارید. یا اینکه شما شخص دیگری هستید
-
If you bluff your way into or out of a situation. you get yourself into or out of it by deceiving people.
اگر راه خود را به داخل یا خارج از یک موقعیت بلوف می کنید. شما با فریب دادن مردم خود را وارد آن می کنید یا از آن خارج می کنید.
example - مثال
synonyms - مترادف
-
deceived
فریب خورده
-
fooled
فریب خورده
-
tricked
فریب خورده
-
misled
گمراه شده است
-
duped
فریب خورده
-
hoodwinked
کلاه بردار
-
deluded
توهم زده
-
conned
مغلوب
-
hoaxed
فریب خورده
-
beguiled
فریب خورد
-
bamboozled
بامزه شده
-
misguided
گمراه شده
-
suckered
مکیده
-
misinformed
اطلاعات غلط
-
cozened
متحیر شده