word - لغت

boarder || مرزی

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈbɔː.dər

UK :

ˈbɔːr.dɚ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [boarder] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [boarder] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [boarder] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [boarder] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [boarder] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • tenant


    مستاجر

  • lodger


    مستاجر


  • مقیم

  • lessee


    مستاجر

  • roomer


    اتاق کار

  • renter


    اجاره کننده

  • occupier


    اشغالگر

  • occupant


    ساکن


  • مهمان

  • patron


    حامی

  • diner


    غذاخوری


  • بازدید کننده

  • paying guest


    پرداخت مهمان

  • dweller


    ساکن

  • inhabitant


    مقیم

antonyms - متضاد

  • landlord


    صاحب خانه

  • lessor


    اجاره دهنده


  • حرف


  • میزبان

  • hostess


    مهماندار

  • transient


    گذرا


  • مالک

  • freeholder


    دارنده آزاد

  • displaced person


    فرد آواره

  • landlady


    خانم صاحبخانه

  • landlord


    صاحب خانه


  • دشمن


  • مدیر


  • حریف


  • مالک