word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
بیا. دکتر با قاطعیت گفت.
-
هر قدم دیگر برمی گشت و مرا با عجله همراه می کرد.
-
We resent being bossily informed that anyone who doesn`t want to be a rocket scientist or a politician is a failure.
ما از اینکه به طور رسمی به ما اطلاع داده اند که هر کسی که نمی خواهد دانشمند موشکی یا سیاستمدار باشد، شکست خورده است، ناراحت هستیم.
synonyms - مترادف
-
authoritarianly
اقتدارگرایانه
-
domineeringly
سلطه جویانه
-
overbearingly
سرسختانه
-
dictatorially
دیکتاتوری
-
imperiously
شاهانه
-
tyrannically
ظالمانه
-
autocratically
خودکامه
-
despotically
مستبدانه
-
authoritatively
مقتدرانه
-
controllingly
به صورت کنترلی
-
draconianly
به طرز وحشتناکی
-
officiously
به طور رسمی
-
oppressively
ظالمانه
-
peremptorily
به طور اجباری
-
pushily
با فشار
antonyms - متضاد
-
meekly
فروتنانه
-
obediently
مطیعانه
-
passively
منفعلانه
-
submissively
مطیعانه
-
acquiescently
با رضایت
-
compliantly
مطابق با
-
subserviently
زیردست
-
accommodatingly
سازگارانه
-
docilely
مطیعانه
-
dutifully
وظیفه شناسانه
-
demurely
با وقاحت
-
به آرامی
-
reverently
با احترام
-
spiritlessly
بی روح
-
unobtrusively
بدون مزاحمت