word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
belonging to or typical of the middle class (= a social group between the very rich and the poor). especially in giving a lot of importance to money. education. and social class. or in liking and wanting expensive and unusual things.
متعلق به طبقه متوسط (= یک گروه اجتماعی بین افراد بسیار غنی و فقیر). به خصوص در اهمیت دادن به پول. تحصیلات. و طبقه اجتماعی یا در دوست داشتن و خواستن چیزهای گران قیمت و غیرعادی.
-
someone who belongs to the middle class (= a social group between the very rich and the poor). especially someone who supports traditional customs and values. or gives a lot of importance to money. education. and social class. or likes and wants expensive and unusual things.
کسی که به طبقه متوسط تعلق دارد (= یک گروه اجتماعی بین بسیار غنی و فقیر). به خصوص کسی که از آداب و رسوم و ارزش های سنتی حمایت می کند. یا به پول اهمیت زیادی می دهد. تحصیلات. و طبقه اجتماعی یا چیزهای گران قیمت و غیرعادی را دوست دارد و می خواهد.
-
a thin medical instrument that can bend. put into a part of the body in order to open it up. examine it. or treat it .
یک ابزار پزشکی نازک که می تواند خم شود. در قسمتی از بدن قرار دهید تا باز شود. آن را بررسی کنید یا درمانش کن .
example - مثال
-
Oat milk. soy milk. almond milk - bougie people like any milk that doesn`t actually come from a cow.
شیر جو دوسر. شیر سویا. شیر بادام - افراد بوژی شیری را دوست دارند که در واقع از گاو تهیه نشده باشد.
-
Doing an unpaid internship is kind of bougie because it means. hey. I can afford to work for no money!
انجام یک کارآموزی بدون حقوق نوعی بوگی است زیرا به این معنی است. هی من می توانم بدون پول کار کنم!
-
اکثرا جمعیت بوژی بودند. اما هنوز احساس می کرد که جامعه محور است.
-
شما با نان های صنعتگر و سبزیجات ارگانیک خود یک بوگی هستید.
-
As a black man with degrees from Princeton and Harvard who uses summer as a verb to explain what he does on Martha`s Vineyard. he is used to being called a bougie.
به عنوان یک مرد سیاهپوست با مدرک تحصیلی از پرینستون و هاروارد که از تابستان به عنوان فعل برای توضیح کارهایی که در تاکستان مارتا انجام می دهد استفاده می کند. او عادت کرده است که او را بوگی خطاب کنند.
-
چندین تلاش برای فشار دادن لوله داخل تراشه روی یک بوژی الاستیک لثه ناموفق بود.
-
برای اتساع بوژی آندوسکوپی تنگی. یک سیم راهنما در معده قرار خواهد گرفت.
-
Oesophageal dilation by the Savary-Gaillard bougie technique is an effective method for treating oesophageal stricture.
اتساع مری با تکنیک ساواری گیلارد بوگی روشی موثر برای درمان تنگی مری است.
-
یکی از بیماران در حین عبور بوژی دچار سوراخ شدن مری شد.