word - لغت
bovine
||
گاو
part of speech - بخش گفتار
adjective
||
صفت
spell - تلفظ
ˈbəʊ.vaɪn
UK :
ˈboʊ.vaɪn
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
مرتبط با حیوانات از گروه گاو.
-
کند یا احمق به گونه ای که یک گاو تصور می شود.
-
حیوانی از گروه گاو که شامل گاو می شود. بوفالو. و بیسون
-
مرتبط با گاو یا مانند گاو به دلیل کند بودن یا احمق بودن
example - مثال
-
این ویروس می تواند باعث بیماری مغزی در انسان و گاو شود.
-
این شهرستان کمتر از 40000 راس گاو دارد. خوک و سایر دام ها.
-
علف معمولاً در رژیم غذایی گاو مهم است.