word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
طنابی که یک طرف بادبان مربعی را به کمان کشتی (= قسمت جلویی) متصل می کند.
-
نوع ساده گره برای ساختن حلقه (= دایره) که در انتهای طناب نمی لغزد.
example - مثال
-
کشتی به جلو و پایین فرود آمد. و پسر مجبور شد برای اینکه روی پاهایش بماند، خط کمان را بگیرد.
-
من برگه هواشناسی را با یک بولین به کلو وصل کردم.
-
We practised rowing the inflatable dinghy. and learned a range of knots from a bowline to a double sheet bend.
پارو زدن با قایق بادی را تمرین کردیم. و طیف وسیعی از گره ها را از یک خط کمان تا یک خم ورق دوتایی یاد گرفت.
-
زمانی که به خط کشی و کمان تسلط پیدا کردید. شما با یک دوست کوهنوردی در ارتباط خواهید بود.