word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
نگهداری از حیوانات یا گیاهان به منظور تولید مثل از آنها.
-
فرآیندی که در آن حیوانات رابطه جنسی دارند و حیوانات جوان تولید می کنند.
-
رفتار مودبانه و از نظر اجتماعی درستی که کسی دارد به این دلیل که در کودکی به او آموزش داده شده است
-
فردی که پرورش خوبی دارد در کودکی تربیت شده است که مودب باشد و رفتار درستی داشته باشد.
example - مثال
synonyms - مترادف
-
reproduction
تولید مثل
-
mating
جفت گیری
-
multiplying
در حال ضرب کردن
-
procreation
تولید مثل
-
propagation
انتشار
-
reproducing
در حال تولید مثل
-
نسل
-
proliferation
افزایش
-
spawning
تخم ریزی
-
multiplication
ضرب
-
افزایش دادن
-
begetting
ایجاد
-
engenderment
ایجاد
-
conception
دریافت، آبستنی
-
تولید