word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
-
illumines
روشن می کند
-
illuminates
روشن می کند
-
irradiates
تابش می کند
-
lightens
روشن می کند
-
gleams
می درخشد
-
kindles
روشن می کند
-
shines
می درخشد
-
glows
می درخشد
-
burnishes
درخشان می کند
-
intensifies
تشدید می کند
-
lights up
روشن می شود
-
نور می اندازد
-
نور می افکند
-
روشن می کند
-
lights
چراغ ها
antonyms - متضاد
-
beclouds
ابرها
-
blackens
سیاه می کند
-
dims
کم نور می کند
-
dulls
کسل کننده
-
obscures
مبهم می کند
-
overshadows
تحت الشعاع قرار می دهد
-
shades
سایه ها
-
shadows
سایه ها
-
complicates
پیچیده می کند
-
deepens
عمیق می شود
-
depresses
افسرده می کند
-
fades
محو می شود
-
upsets
ناراحتی ها
-
clouds over
ابرها
-
saddens
غمگین می کند