word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
کتاب او تاریخ درخشانی از موسیقی جاز است.
-
سخنرانی درخشان ارائه شده
-
محصول فوق العاده به بازار عرضه شد.
-
You`ve done brilliantly.
عالی کار کردی
-
نور آتش به طرز درخشانی در کریستال هایی که لباس او را تزئین می کردند منعکس می شد.
-
آب نهر زیر به طرز درخشانی می درخشید.
-
سالن رقص به خوبی توسط لوسترها روشن شده بود.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
dimly
تاریک
-
dully
مبهوت
-
unintelligently
به طور غیر هوشمند
-
darkly
تاریک
-
gloomily
غمگینانه
-
darkishly
تاریکی
-
tenebrously
به شدت
-
darksomely
به طرز تاریکی
-
duskily
تاریک
-
blackishly
سیاهی
-
inkily
به صورت جوهری
-
blackly
سیاه
-
sadly
با ناراحتی
-
hazily
مه آلود
-
vaguely
به طور مبهم