word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
example - مثال
-
با قدم های تند راهرو را طی کرد.
-
نامه های او همیشه تند و تیز تجاری بود.
-
کتاب های رژیم غذایی دهه هاست که فروش سریعی داشته اند.
-
بیایید شروع کنیم او گفت. دستانش را تند به هم می مالید.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
آهسته. تدریجی
-
به آرامی
-
laggardly
با تاخیر
-
ploddingly
به طرز فجیعی
-
tardily
با تاخیر
-
به تدریج
-
sluggishly
کند
-
leisurely
با فراغت
-
languidly
بی حال
-
unhurriedly
بدون عجله
-
با سرعت حلزون
-
با سرعت کم
-
با سرعتی آرام
-
deliberately
به عمد
-
به آرامی