word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
برای ارسال برنامه در تلویزیون یا رادیو.
-
برای انتشار اطلاعات به افراد زیادی
-
پخش کردن چیزی مانند دانه در یک منطقه وسیع.
-
a television or radio programme.
یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی
-
عمل ارسال یک برنامه در تلویزیون یا رادیو.
-
ایستگاه پخش یک ایستگاه تلویزیونی است که به جای استفاده از ماهواره از زمین ارسال می شود.
-
برای ارسال صدا یا تصاویری که در فواصل مختلف با استفاده از امواج رادیویی منتقل می شوند.
-
a television or radio program.
یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی
-
برای ارسال برنامه در تلویزیون یا رادیو. یا از طریق اینترنت
-
a television or radio programme.
یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی
-
مربوط به فعالیت ساخت برنامه برای تلویزیون یا رادیو.
example - مثال
-
او قرار است یک برنامه نیم ساعته جدید را میزبانی کند که هر روز عصر پخش می شود.
-
حکومت نظامی امروز فراخوانی برای آرامش پخش کرده است.
-
این مصاحبه در ساعات پربیننده پخش خواهد شد.
-
خدمه دوربین های تلویزیونی این رویداد را در سراسر جهان پخش کردند.
-
Since the controversial programme was broadcast. the BBC`s mailbag has been bulging.
از آنجایی که برنامه جنجالی پخش شد. کیف پستی بی بی سی برآمده شده است.
-
سعی می کنم احساسات شخصی ام را در این مورد پخش نکنم.
-
او ترجیح داد چیزی را که قبلاً ملاقات کرده بودند پخش نکند.
-
چرا در یک مراسم خانوادگی بلند می شوید و تمایلات جنسی خود را برای همه پخش می کنید؟
-
The most common mistake is to broadcast too much seed producing such a heavy crop that the grasses are smothered.
متداول ترین اشتباه این است که بذرهای زیادی را پخش می کنند که چنان محصول سنگینی تولید می کند که علف ها خفه می شوند.
-
پخش این هفته گزارشی در مورد قربانیان خشونت خانگی ارائه می کند.
-
این مناظره عصر امروز به صورت زنده پخش می شود.
-
آیا این پخش زنده است یا از قبل ضبط شده بود؟
-
میلیونها نفر برای شنیدن پخش اخبار آماده شدند.
-
به آنها. پخش چنین تصویری از تلویزیون اشتباه است.
-
گزارش برای پخش آماده می شد.
-
این قسمت از فیلم برای پخش نیست.
synonyms - مترادف
-
shown
نشان داده شده
-
broadcast
پخش
-
aired
پخش شد
-
transmitted
منتقل شده است
-
televised
تلویزیونی
-
beamed
پرتو شد
-
relayed
رله کرد
-
disseminated
منتشر شده است
-
distributed
توزیع شده است
-
promulgated
ابلاغ شد
-
publicisedUK
در بریتانیا منتشر شد
-
publicizedUS
ایالات متحده منتشر شد
-
published
منتشر شده
-
reported
گزارش شده است
-
انتشار دادن
antonyms - متضاد
-
banned
ممنوع شد
-
censored
سانسور شده
-
axed
تیشه زده
-
booted
بوت شده
-
bounced
برگشت
-
terminated
خاتمه یافت
-
canned
کنسرو شده
-
concealed
پنهان شده است
-
covered
سرپوشیده
-
hid
پنهان کرد
-
hidden
پنهان شده است
-
secreted
ترشح می شود
-
secretted
مخفی شده است
-
disguised
مبدل شده
-
masked
نقاب زده