word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
an illness in which the bronchial tubes become infected and swollen. resulting in coughing and difficulty in breathing
بیماری که در آن لوله های برونش عفونی و متورم می شوند. منجر به سرفه و مشکل در تنفس می شود
-
an illness in which the air passages between the windpipe (= tube in the throat) and the lungs become infected and swollen. resulting in coughing and difficulty in breathing
بیماری که در آن مجرای هوا بین نای (= لوله در گلو) و ریه ها عفونی و متورم می شود. منجر به سرفه و مشکل در تنفس می شود
example - مثال
-
برونشیت شروع شد و صدایش را از دست داد.
-
او یک حمله نسبتاً شدید برونشیت داشته است.
-
من یک حمله بسیار شدید برونشیت داشتم.
-
پل نسبتاً پسر ظریفی بود. در معرض برونشیت
-
بررسی ها نشان داد که مرگ ناشی از برونشیت حاد و عوارض ثانویه آن بوده است.