word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
احساس میل به بچه دار شدن یا بچه دار شدن.
-
کیفیت مرغ آماده برای تولید تخم و نشستن روی آنها.
-
کیفیت فکر کردن همیشه به چیزهایی که شما را ناراضی می کند.
example - مثال
-
در حالی که من از نوزادان متنفر نیستم. من مطلقاً هیچ ذره ای از دلتنگی در من نیست.
-
در مورد آینده. لیزا خرسندی خود را پنهان نمی کند.
-
Women and men hoping to damp down their partners` broodiness may point to the example of later-life pregnancies.
زنان و مردانی که امیدوارند از خرسندی شریک زندگی خود کم کنند، ممکن است به نمونه ای از بارداری های بعدی اشاره کنند.
-
برای تحریک جنین. یک صاحب ممکن است تخم های مصنوعی زیادی را در لانه قرار دهد.
-
بر اساس تحقیقات سریع من. به دلایل متعددی در گله تخمگذار، جوجه زایی مطلوب نیست.
-
من خواندم که با کاهش دمای بدن زیرین مرغ می توان از جوگیری جلوگیری کرد.
-
دختران جذب رمز و راز و خرسندی او می شوند.
-
زمانی که عادت های بدگمانی و بی اعتمادی را یاد گرفتید. احتمالاً این خرسندی باقی خواهد ماند.
-
He had a characteristic broodiness and heavy brow.
او خرگی مشخص و ابروی سنگینی داشت.
synonyms - مترادف
-
fretfulness
ناراحتی
-
glumness
غمگینی
-
meditativeness
مراقبه
-
moodiness
بد خلقی
-
moroseness
گیجی
-
pensiveness
متفکر بودن
-
sullenness
عبوس بودن