word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
قرمزی غشای باکال و بینی که اغلب به آن اضافه می شود.
-
Its buccal members are mere vestiges. useless simulacra. not real organs able to perform their duties.
اعضای باکال آن بقایای صرف هستند. شبیه سازهای بی فایده اندام های واقعی قادر به انجام وظایف خود نیستند.
-
ماشین آلات باکال یا بیان کردن گفتار زبان ذهن است
-
زبان بسیار کوچک و کاملاً نامتناسب با ظرفیت وسیع باکال است.
synonyms - مترادف
-
genal
عمومی
-
oromucosal
دهانی مخاطی
antonyms - متضاد
-
lingual
زبانی