word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
به شکل گرد بیرون بیاید.
-
شکل منحنی که از سطح چیزی بیرون زده است.
-
افزایش ناگهانی که به زودی به سطح معمول باز می گردد.
-
بیرون زدگی یا متورم شدن
-
If you say that someone’s eyes bulge. you mean that the person`s eyes are opened wide. esp. because the person is frightened. surprised. or excited.
اگر بگویید چشم های کسی برآمده است. منظور شما این است که چشمان شخص کاملاً باز شده است. مخصوصا زیرا فرد ترسیده است. غافلگیر شدن. یا هیجان زده
example - مثال
-
کیف هایش از خرید برآمده بود.
-
تعجب کردم که برآمدگی جیب کتش چیست؟
-
در اوایل سال افزایشی در هزینه ها وجود داشت.
-
گونه دختر با یک آدامس برآمده بود.
-
برآمدگی جیبش نشان می داد که کیف پولش را کجا نگه داشته است.
synonyms - مترادف
-
protrusion
برآمدگی
-
protuberance
برآمدگی
-
bump
دست انداز
-
lump
توده
-
projection
طرح ریزی
-
swelling
ورم
-
convexity
تحدب
-
prominence
برجستگی
-
swell
متورم شدن
-
دسته
-
distention
اتساع
-
excrescence
دفع
-
intumescence
برافروختگی
-
jut
پرت کردن
-
blob
لکه
antonyms - متضاد
-
cavity
حفره
-
concavity
تقعر
-
dent
فرورفتگی
-
افسردگی
-
hollow
توخالی
-
indentation
تورفتگی
-
pit
گودال
-
کاسه
-
concave
مقعر
-
dint
رنگ کردن
-
سوراخ
-
indent
تورفتگی
-
indenture
قرارداد
-
recess
فرورفتگی
-
cave
غار