to develop or grow quickly.
برای توسعه یا رشد سریع
Love burgeoned between them.
عشق بین آنها رشد کرد.
Product placement has burgeoned to the extent that corporate logos are now found in most mainstream films.
جایگاه محصولات به حدی رشد کرده است که لوگوهای شرکتی اکنون در اکثر فیلم های جریان اصلی یافت می شوند.
grow
رشد
expand
بسط دادن
increase
افزایش دادن
rise
بالا آمدن
escalate
تشدید شود
swell
متورم شدن
multiply
تکثیر کردن
mushroom
قارچ
snowball
گلوله برفی
proliferate
تکثیر شود
develop
توسعه دهد
spread
انتشار دادن
boom
رونق
enlarge
بزرگنمایی کنید
mount
کوه
contract
قرارداد
decrease
نزول کردن
diminish
کاهش
dwindle
کم شدن
lessen
کاهش دادن
recede
عقب نشینی کند
shrink
کوچک شدن
wane
کمرنگ شدن
decline
کاهش می یابد
die
بمیر
fade
محو شدن
lose
از دست دادن
shrivel
چروک شدن
wither
پژمرده شدن
drop
رها کردن