word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
حفره ای در زمین که توسط حیوانی مانند خرگوش حفر شده است. مخصوصا برای زندگی کردن
-
برای حفر چاله در زمین مخصوصا برای زندگی کردن
-
تا خود را به موقعیتی برسانید که بتوانید احساس گرما کنید. راحت یا امن
-
دنبال چیزی گشتن. انگار با کندن
-
حفره ای در زمین که حیوانی حفر کرده است. مانند خرگوش زندگی می کند در
example - مثال
-
موش ها در ساحل رودخانه فرو رفته بودند.
-
ناگهان خجالتی. دختر جوان ما سرش را در شانه من فرو کرد.
-
لباسهای داخل کشو را فرو کردم و دنبال یک جفت جوراب تمیز شدم.
-
خال ها زیر چمن ما حفر کردند.