word - لغت

byzantine || بیزانسی

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

bɪˈzæn.taɪn

UK :

ˈbɪz.ən.tiːn

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [byzantine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [byzantine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [byzantine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [byzantine] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [byzantine] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • complex

    مجتمع

  • complicated

    بغرنج

  • intricate

    پیچیده

  • convoluted

    پیچیده

  • tortuous

    پر پیچ و خم

  • involved

    گرفتار

  • impenetrable

    غیر قابل نفوذ

  • labyrinthine

    هزارتویی

  • baffling

    گیج کننده

  • bewildering

    گیج کننده

  • confusing

    گیج کننده

  • knotty

    گره دار

  • tangled

    درهم

  • elaborate

    دارای جزئیات - بسیط

  • puzzling

    گیج کننده

antonyms - متضاد

  • straightforward

    سرراست

  • simple

    ساده

  • clear

    روشن

  • uncomplicated

    بدون عارضه

  • noncomplex

    غیر پیچیده

  • noncomplicated

    بدون عارضه

  • plain

    جلگه

  • easy

    آسان

  • comprehensible

    قابل درک

  • unsophisticated

    غیر پیچیده

  • unfancy

    نامتعارف

  • no-frills

    بدون زواید

  • direct

    مستقیم

  • straight

    سر راست

  • untroublesome

    مزاحم

ویکیتوری

یادگیری و شروع فقط یک زمان میتونه دیر باشه اونم وقتی که از امروز توان شروع کردن داریم اما به فردا برای شروع کردن فکر میکنم پس بهتر در اولین زمان دست بکار بشیم حتی با روزی ۵ دقیقه .

درباره ما

دسته بندی ها

لینک های مفید

تعداد لغات ارشیو تا این لحظه: 8041

تمام حقوق این سات متعلق به تیم توسعه هور می باشد