word - لغت

cab || تاکسی

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/kæb/

UK :

/kæb/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cab] در گوگل

description - توضیح

  • a taxi


    تاکسی


  • بخشی از اتوبوس، قطار یا کامیون که راننده در آن نشسته است

  • a carriage pulled by horses that was used like a taxi in the past


    کالسکه ای که توسط اسب ها کشیده می شد و در گذشته مانند تاکسی استفاده می شد

  • a British organization supported by the government which gives free advice to ordinary people about legal financial and other problems. Most towns and cities in the UK have a Citizens Advice Bureau, and most of the people who work for it are volunteers (=they are not paid for their work).


    یک سازمان بریتانیایی تحت حمایت دولت که به مردم عادی در مورد مشکلات حقوقی، مالی و غیره مشاوره رایگان می دهد. اکثر شهرها و شهرها در بریتانیا دارای یک دفتر مشاوره شهروندان هستند و اکثر افرادی که در آن کار می کنند داوطلب هستند (= برای کارشان دستمزدی دریافت نمی کنند).

  • abbreviation for CITIZENS ADVICE BUREAU


    مخفف CITIZENS ADVICE BUREAU


  • قسمت جلویی جداگانه یک وسیله نقلیه بزرگ، مانند کامیون، اتوبوس یا قطار که راننده در آن نشسته است

  • a taxi


    در گذشته وسیله نقلیه ای که توسط اسب کشیده می شد به عنوان تاکسی استفاده می شد

  • in the past a vehicle pulled by a horse used as a taxi


    تاکسی (= ماشین با راننده ای که پول می دهید تا شما را به جایی که می خواهید ببرد)


  • قسمت مجزا در جلوی برخی از وسایل نقلیه که راننده در آن نشسته است


  • مخفف برای دفتر مشاوره شهروندی

  • abbreviation for Citizen's Advice Bureau


    به نظر می رسید یکی فکر می کرد می خواهم تاکسی سواری کنم، اما به ماشینم اشاره کردم.

  • One seemed to think I wanted a cab ride but I pointed to my car.


    رانندگان در مجاورت مسافران قرار دارند و مانند تاکسی های مشکی مشبک بین آنها وجود ندارد.

  • Drivers are in such close proximity to passengers and there is no grille between them as in black cabs.


    پلیس مول را شناسایی کرد و او را به عنوان مظنون در دو سرقت از فروشگاه های مواد غذایی، که شامل تاکسی های فرار نیز بود، دستگیر کرد.

  • Police recognized Moll and arrested him as a suspect in two grocery store robberies, also involving getaway cabs.


    بنجی می تواند شبیه یک اسب تاکسی قدیمی شکسته با یک تازه کار واقعی به نظر برسد یا واقعاً باهوش به نظر برسد.

  • Benji can look like a broken-down old cab horse with a real novice on his back or he can look really smart.


    در اکتبر 1991 یک زن از کابین این وانت در M40 پرت شد و جان باخت.

  • In October 1991 a woman was thrown from the cab of this van on the M40 and died.


    راکی اورورک، در کابین شانزده چرخ بزرگش، حدود بیست یارد شمال دروازه پارک شده بود.

  • Rocky O'Rourke, in the cab of his big sixteen wheeler, was parked about twenty yards north of the gates.


    بدون اینکه نگاهی به خانه بیاندازد، به داخل کابین لندرور رفت.

  • Without glancing back at the house he climbed into the cab of the Land Rover.


example - مثال

  • I'll call you a cab.


    بهت میگم تاکسی

  • Let's take a cab.


    بیا تاکسی بگیریم

  • The cab pulled up and they got out.


    تاکسی بلند شد و آنها پیاده شدند.

  • I came by cab.


    با تاکسی اومدم

  • I left my umbrella in the back of the cab.


    چترم را پشت تاکسی گذاشتم.

  • I ordered a cab to take him home.


    یک تاکسی سفارش دادم که او را به خانه ببرم.

  • I tried to hail a cab but none of them would stop.


    سعی کردم تاکسی بگیرم اما هیچکدام متوقف نشدند.

  • Outside a cab was waiting.


    بیرون، تاکسی منتظر بود.

  • We couldn't find a cab anywhere near.


    ما نتوانستیم تاکسی را در نزدیکی پیدا کنیم.

  • We decided to share a cab.


    تصمیم گرفتیم تاکسی مشترک داشته باشیم.

  • It'll save time if we go by cab.


    اگر با تاکسی برویم در زمان صرفه جویی می شود.

  • the cab of a truck


    کابین یک کامیون

synonyms - مترادف

  • taxi


    تاکسی

  • taxicab


    مینی کابین

  • minicab


    هک کردن

  • hack


    فاجعه

  • fiacre


    کالسکه

  • carriage


    هکنی

  • hackney


    جیتنی

  • jitney


    تاکسی هکنی

  • taxi cab


    تاکسی زرد

  • hackney cab


    کالسکه هکنی

  • yellow cab


    ماشین توریستی

  • hackney carriage


    مربی


  • ماشین کرایه خصوصی


  • تاکسی سیاه


  • کابین با مجوز محدود

  • black cab


    تاکسی کولی

  • restricted-license cab


  • gypsy cab


antonyms - متضاد


  • اقامت کردن


  • صبر کن

  • await


    در انتظار


  • آویزان شدن


  • ماندن


  • باقی مانده


  • درنگ

  • linger


    پایبند بودن

  • abide


    مکث


  • دلتنگ

  • dally


    زنگ تفريح