word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
(in a system for dividing things according to appearance quality etc.) a type or a group of things having some features that are the same
(در سیستمی برای تقسیم اشیا بر اساس ظاهر، کیفیت و غیره) یک نوع یا گروهی از چیزها که دارای ویژگی های مشابه هستند.
-
گروه بندی افراد یا چیزها بر اساس نوع در هر ترتیب سیستماتیک
-
گروهی از افراد یا چیزهایی که ویژگی های مشابهی دارند
example - مثال
-
سه دسته اقامتی وجود دارد - استاندارد، اجرایی و لوکس.
-
The light trucks weigh less than 5,000 pounds and are in a category that includes minivans, pickups, and sport utility vehicles.
وزن کامیون های سبک کمتر از 5000 پوند است و در دسته ای قرار می گیرند که شامل مینی ون ها، پیکاپ ها و خودروهای کاربردی اسپرت می شود.
-
من دسته بندی دقیق پرونده های او را تحسین می کنم.
-
کتاب ها بر اساس موضوع دسته بندی شده اند.
-
استفاده از چهار دسته مشتری برای اطمینان از موثر بودن پیام های بازاریابی است.
-
Four of the six job categories that gained the most workers in the last 10 years pay below the state average.
چهار مورد از شش دسته شغلی که بیشترین کارگران را در 10 سال گذشته به دست آورده اند، کمتر از میانگین دولتی حقوق می گیرند.
-
این لپ تاپ با کمی کمتر از پنج پوند، یکی از سبک ترین لپ تاپ ها در رده خود است.
synonyms - مترادف
-
کلاس
-
classification
طبقه بندی
-
types
انواع
-
groupings
گروه بندی ها
-
سر
-
headings
سرفصل ها
-
سفارش
-
groups
گروه ها
-
lists
لیست ها
-
sets
مجموعه ها
-
brackets
براکت ها
-
تقسیم
-
grades
درجات
-
kinds
مرتب می کند
-
sorts
گونه ها
-
دسته بندی
-
categorization
بخش ها
-
departments
خانواده
-
ژانرها
-
genres
رتبه
-
listings
مارک ها
-
نژاد می کند
-
sections
باعث می شود
-
brands
مدل ها
-
breeds
سبک ها
-
makes
تنوع
-
models
بازیگران
-
styles
جنس
-
-
casts
-
genera
antonyms - متضاد
-
wholes
کل