cautious

base info - اطلاعات اولیه

cautious - محتاط

adjective - صفت

/ˈkɔːʃəs/

UK :

/ˈkɔːʃəs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cautious] در گوگل
description - توضیح

  • مراقب باشید تا از خطر یا خطر جلوگیری کنید

  • if buyers or investors are cautious, they are unwilling to buy because they feel uncertain about the future


    اگر خریداران یا سرمایه گذاران محتاط باشند، تمایلی به خرید ندارند زیرا نسبت به آینده احساس عدم اطمینان می کنند

  • Someone who is cautious avoids risks


    کسی که محتاط است از خطرات اجتناب می کند

  • A cautious action is careful well considered, and sometimes slow or uncertain


    یک اقدام محتاطانه با دقت، به خوبی در نظر گرفته شده و گاهی کند یا نامطمئن است


  • احساس اینکه دلایلی برای امید به نتیجه خوب وجود دارد، حتی اگر انتظار موفقیت یا بهبود کامل را نداشته باشید

  • not acting quickly in order to avoid risks; careful


    عدم اقدام سریع برای جلوگیری از خطرات؛ مراقب باشید


  • در مورد آنچه انجام می دهید یا می گویید بسیار مراقب باشید و تمایلی به ریسک کردن ندارید زیرا می خواهید از مشکلات احتمالی جلوگیری کنید


  • احساس اینکه می‌توانید نسبت به یک موقعیت امیدوار باشید، اگرچه می‌دانید که هنوز ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد

  • I went back on the singles circuit even though the break with Vic should have made me cautious.


    من به پیست انفرادی برگشتم حتی اگر جدایی با ویک باید مرا محتاط می کرد.

  • Employers who establish retirement plans must be cautious about engaging in transactions with their plans.


    کارفرمایانی که برنامه های بازنشستگی ایجاد می کنند باید در انجام معاملات با برنامه های خود محتاط باشند.

  • I've always been cautious about giving people my phone number.


    من همیشه در دادن شماره تلفنم به مردم محتاط بوده ام.

  • The fluctuations in the federal unemployment rates for the states keep local economists cautious about relying on them.


    نوسانات نرخ بیکاری فدرال در ایالت ها، اقتصاددانان محلی را در مورد تکیه بر آنها محتاط نگه می دارد.

  • It pays to be cautious at first and increase the groundbait amount if things go well.


    در ابتدا باید محتاط بود و اگر همه چیز خوب پیش رفت، مقدار طعمه زمین را افزایش داد.

  • Overnight Riley Hanson had become a cautious braggart.


    یک شبه رایلی هانسون به یک لاف زن محتاط تبدیل شده بود.

  • Phil's a very cautious driver - it'll take at least an hour to get there.


    فیل یک راننده بسیار محتاط است - رسیدن به آنجا حداقل یک ساعت طول می کشد.

  • Again if the cost is substantial be cautious of committing more than a few months in advance.


    مجدداً، اگر هزینه قابل توجهی است، مراقب باشید که بیش از چند ماه قبل از آن متعهد شوید.

  • If we're too cautious, we might lose a good business opportunity.


    اگر خیلی محتاط باشیم، ممکن است یک فرصت تجاری خوب را از دست بدهیم.

  • Bucket shops with more to hide are often more cautious when it comes to recruitment.


    مغازه های سطلی که چیزهای بیشتری برای پنهان کردن دارند، اغلب در مورد استخدام محتاط تر هستند.

example - مثال
  • The government has been cautious in its response to the report.


    دولت در واکنش به این گزارش محتاطانه عمل کرده است.

  • They've taken a very cautious approach.


    آنها رویکرد بسیار محتاطانه ای در پیش گرفته اند.

  • They expressed cautious optimism about a solution to the crisis.


    آنها نسبت به راه حل بحران ابراز خوش بینی محتاطانه کردند.

  • He was very cautious about committing himself to anything.


    او بسیار محتاط بود که خود را به هر کاری متعهد کند.

  • Be careful/Take care when you drive on icy roads.


    مراقب باشید/مراقب رانندگی در جاده های یخ زده باشید.

  • Caution/Warning—thin ice.


    احتیاط/هشدار - یخ نازک.

  • He accused the government of being unduly cautious.


    او دولت را متهم به احتیاط بیش از حد کرد.

  • He warned us to be cautious of accepting their statements as fact.


    او به ما هشدار داد که در پذیرش اظهارات آنها به عنوان واقعیت محتاط باشیم.

  • Her experiences have made her cautious.


    تجربیات او او را محتاط کرده است.

  • What's made you so suddenly cautious?


    چه چیزی باعث شده که ناگهان اینقدر محتاط باشید؟

  • cautious about spending money


    احتیاط در خرج کردن پول

  • He's a cautious driver.


    او یک راننده محتاط است.

  • a cautious approach


    یک رویکرد محتاطانه

  • cautious criticism


    انتقاد محتاطانه

  • Environmental groups are expressing cautious optimism that an agreement to protect the area can be reached.


    گروه های محیط زیست نسبت به دستیابی به توافق برای حفاظت از منطقه ابراز خوش بینی محتاطانه می کنند.

  • Most doctors are cautious about advising you to have surgery.


    اکثر پزشکان در توصیه به شما برای انجام عمل جراحی محتاط هستند.

  • Auto companies are taking a cautious approach toward introducing electric cars.


    شرکت های خودروسازی رویکرد محتاطانه ای را برای معرفی خودروهای برقی در پیش گرفته اند.

  • She was in the habit of driving cautiously.


    او عادت داشت با احتیاط رانندگی کند.

  • Businesses have become cautious about spending on technology.


    کسب و کارها در مورد هزینه های فناوری محتاط شده اند.

  • He said the group would continue its cautious approach to expanding in Japan until it better understood the market.


    او گفت که این گروه تا زمانی که بازار را بهتر درک نکند، به رویکرد محتاطانه خود برای توسعه در ژاپن ادامه خواهد داد.

  • There is cautious optimism for a successful outcome for the financial year.


    خوش بینی محتاطانه ای برای یک نتیجه موفق برای سال مالی وجود دارد.

  • Textile and garment companies in China reacted cautiously to the announcement.


    شرکت های نساجی و پوشاک در چین با احتیاط به این اطلاعیه واکنش نشان دادند.

synonyms - مترادف

  • مراقب باشید

  • alert


    هشدار

  • chary


    کری

  • circumspect


    محتاطانه

  • guarded


    محافظت می شود

  • heedful


    مراقب

  • wary


    محتاط

  • cagey


    قفس

  • prudent


    محتاط، معقول

  • vigilant


    هوشیار

  • watchful


    دلهره آور

  • apprehensive


    اندازه گیری شده

  • measured


    رزرو شده است

  • reserved


    تضعیف

  • reticent


    توجه

  • attentive


    آگاه


  • محافظه کار


  • با ملاحظه

  • considerate


    با احتیاط

  • discreet


    زنجبیل

  • gingerly


    مردد، دودل

  • hesitant


    دارای قوه قضاوت سلیم

  • judicious


    پرخاشگر

  • leery


    مشیت

  • mindful


    بی خطر

  • provident


    آزمایشی


  • محاسبه کردن

  • tentative


    تبعیض آمیز

  • calculating


    متفکر

  • discriminating


  • forethoughtful


antonyms - متضاد
  • careless


    بی توجه

  • heedless


    غافل

  • incautious


    بی احتیاط

  • reckless


    بی پروا

  • impetuous


    پر شور

  • rash


    کهیر

  • unmindful


    احمقانه

  • foolish


    ناامن

  • imprudent


    انتزاع شده

  • unsafe


    پرماجرا

  • abstracted


    بي تفاوت

  • adventurous


    بدون در نظر گرفتن

  • indifferent


    گاه به گاه


  • مبهم

  • casual


    سرسری

  • imprecise


    اشتباه

  • perfunctory


    از قلم انداختن

  • unheedful


    بی دقت

  • unwary


    تلنگر

  • erroneous


    بی انصافی

  • inattentive


    کلاه دیوانه

  • remiss


    بی فکر

  • uncareful


    از خود راضی

  • flippant


    بی مسئولیت

  • injudicious


  • madcap


  • mindless


  • unobservant


  • complacent


  • indiscreet


  • irresponsible


لغت پیشنهادی

benevolent

لغت پیشنهادی

counterfeit

لغت پیشنهادی

aerogramme