cautious
cautious - محتاط
adjective - صفت
UK :
US :
مراقب باشید تا از خطر یا خطر جلوگیری کنید
if buyers or investors are cautious, they are unwilling to buy because they feel uncertain about the future
اگر خریداران یا سرمایه گذاران محتاط باشند، تمایلی به خرید ندارند زیرا نسبت به آینده احساس عدم اطمینان می کنند
کسی که محتاط است از خطرات اجتناب می کند
یک اقدام محتاطانه با دقت، به خوبی در نظر گرفته شده و گاهی کند یا نامطمئن است
a feeling that there are some reasons to hope for a good result even if you do not expect complete success or improvement
احساس اینکه دلایلی برای امید به نتیجه خوب وجود دارد، حتی اگر انتظار موفقیت یا بهبود کامل را نداشته باشید
عدم اقدام سریع برای جلوگیری از خطرات؛ مراقب باشید
very careful about what you do or say and unwilling to take risks because you want to avoid possible problems
در مورد آنچه انجام می دهید یا می گویید بسیار مراقب باشید و تمایلی به ریسک کردن ندارید زیرا می خواهید از مشکلات احتمالی جلوگیری کنید
a feeling that you can be hopeful about a situation although you realize that there still could be problems
احساس اینکه میتوانید نسبت به یک موقعیت امیدوار باشید، اگرچه میدانید که هنوز ممکن است مشکلاتی وجود داشته باشد
من به پیست انفرادی برگشتم حتی اگر جدایی با ویک باید مرا محتاط می کرد.
Employers who establish retirement plans must be cautious about engaging in transactions with their plans.
کارفرمایانی که برنامه های بازنشستگی ایجاد می کنند باید در انجام معاملات با برنامه های خود محتاط باشند.
من همیشه در دادن شماره تلفنم به مردم محتاط بوده ام.
The fluctuations in the federal unemployment rates for the states keep local economists cautious about relying on them.
نوسانات نرخ بیکاری فدرال در ایالت ها، اقتصاددانان محلی را در مورد تکیه بر آنها محتاط نگه می دارد.
در ابتدا باید محتاط بود و اگر همه چیز خوب پیش رفت، مقدار طعمه زمین را افزایش داد.
یک شبه رایلی هانسون به یک لاف زن محتاط تبدیل شده بود.
فیل یک راننده بسیار محتاط است - رسیدن به آنجا حداقل یک ساعت طول می کشد.
مجدداً، اگر هزینه قابل توجهی است، مراقب باشید که بیش از چند ماه قبل از آن متعهد شوید.
اگر خیلی محتاط باشیم، ممکن است یک فرصت تجاری خوب را از دست بدهیم.
مغازه های سطلی که چیزهای بیشتری برای پنهان کردن دارند، اغلب در مورد استخدام محتاط تر هستند.
دولت در واکنش به این گزارش محتاطانه عمل کرده است.
آنها رویکرد بسیار محتاطانه ای در پیش گرفته اند.
آنها نسبت به راه حل بحران ابراز خوش بینی محتاطانه کردند.
او بسیار محتاط بود که خود را به هر کاری متعهد کند.
مراقب باشید/مراقب رانندگی در جاده های یخ زده باشید.
Caution/Warning—thin ice.
احتیاط/هشدار - یخ نازک.
He accused the government of being unduly cautious.
او دولت را متهم به احتیاط بیش از حد کرد.
او به ما هشدار داد که در پذیرش اظهارات آنها به عنوان واقعیت محتاط باشیم.
تجربیات او او را محتاط کرده است.
چه چیزی باعث شده که ناگهان اینقدر محتاط باشید؟
احتیاط در خرج کردن پول
He's a cautious driver.
او یک راننده محتاط است.
یک رویکرد محتاطانه
cautious criticism
انتقاد محتاطانه
Environmental groups are expressing cautious optimism that an agreement to protect the area can be reached.
گروه های محیط زیست نسبت به دستیابی به توافق برای حفاظت از منطقه ابراز خوش بینی محتاطانه می کنند.
اکثر پزشکان در توصیه به شما برای انجام عمل جراحی محتاط هستند.
شرکت های خودروسازی رویکرد محتاطانه ای را برای معرفی خودروهای برقی در پیش گرفته اند.
او عادت داشت با احتیاط رانندگی کند.
کسب و کارها در مورد هزینه های فناوری محتاط شده اند.
He said the group would continue its cautious approach to expanding in Japan until it better understood the market.
او گفت که این گروه تا زمانی که بازار را بهتر درک نکند، به رویکرد محتاطانه خود برای توسعه در ژاپن ادامه خواهد داد.
خوش بینی محتاطانه ای برای یک نتیجه موفق برای سال مالی وجود دارد.
شرکت های نساجی و پوشاک در چین با احتیاط به این اطلاعیه واکنش نشان دادند.
مراقب باشید
alert
هشدار
chary
کری
circumspect
محتاطانه
guarded
محافظت می شود
heedful
مراقب
wary
محتاط
cagey
قفس
prudent
محتاط، معقول
vigilant
هوشیار
watchful
دلهره آور
apprehensive
اندازه گیری شده
measured
رزرو شده است
reserved
تضعیف
reticent
توجه
attentive
آگاه
محافظه کار
با ملاحظه
considerate
با احتیاط
discreet
زنجبیل
gingerly
مردد، دودل
hesitant
دارای قوه قضاوت سلیم
judicious
پرخاشگر
leery
مشیت
mindful
بی خطر
provident
آزمایشی
محاسبه کردن
tentative
تبعیض آمیز
calculating
متفکر
discriminating
forethoughtful
careless
بی توجه
heedless
غافل
incautious
بی احتیاط
reckless
بی پروا
impetuous
پر شور
rash
کهیر
unmindful
احمقانه
foolish
ناامن
imprudent
انتزاع شده
unsafe
پرماجرا
abstracted
بي تفاوت
adventurous
بدون در نظر گرفتن
indifferent
گاه به گاه
مبهم
casual
سرسری
imprecise
اشتباه
perfunctory
از قلم انداختن
unheedful
بی دقت
unwary
تلنگر
erroneous
بی انصافی
inattentive
کلاه دیوانه
remiss
بی فکر
uncareful
از خود راضی
flippant
بی مسئولیت
injudicious
madcap
mindless
unobservant
complacent
indiscreet
irresponsible