word - لغت

caviar || خاویار

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈkæviɑː(r)/

UK :

/ˈkæviɑːr/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [caviar] در گوگل

description - توضیح

  • the preserved eggs of various large fish eaten as a special very expensive food


    تخم مرغ های نگهداری شده از ماهی های بزرگ مختلف که به عنوان یک غذای بسیار گران قیمت خورده می شود

  • the eggs of various large fish especially the sturgeon, eaten as food. Caviar is usually very expensive.


    تخم‌های مختلف ماهی‌های بزرگ، به‌ویژه ماهیان خاویاری، به عنوان غذا مصرف می‌شوند. خاویار معمولاً بسیار گران است.

  • the eggs of various large fish salted and eaten as a delicacy (= something rare that is good to eat)


    تخم مرغ های مختلف ماهی های بزرگ، نمک زده و به عنوان غذای لذیذ خورده می شود (= چیزی کمیاب که خوردن آن خوب است)

  • They were like caviar in close-up, in a web.


    آنها مانند خاویار در نمای نزدیک، در یک وب بودند.

  • His bedside snack caviar dish - a functional item at two to three hundred.


    او غذای خاویار اسنک کنار تخت - یک آیتم کاربردی در دو تا سیصد.

  • You can shave truffles on these eggs or spoon caviar on them.


    می توانید ترافل را روی این تخم مرغ ها بتراشید یا خاویار قاشقی روی آن ها بمالید.

  • Shooting sometimes lasted twenty hours at a time as the extras were treated to squab, caviar and champagne.


    تیراندازی گاهی اوقات بیست ساعت طول می‌کشید، زیرا افراد اضافی با اسکواب، خاویار و شامپاین پذیرایی می‌شدند.

  • Gold watches, caviar, champagne and beautiful women - all these became associated with Zahedis munificence.


    ساعت های طلایی، خاویار، شامپاین و زنان زیبا - همه اینها با شهرت زاهدی همراه شد.

  • It was stocked with caviar and a microwave.


    با خاویار و مایکروویو پر شده بود.

example - مثال

synonyms - مترادف

  • ova


    تخم مرغ

  • spawn


    تخم ریزی

  • delicacy


    ظرافت

  • eggs


    لذت بردن

  • relish


    قلیه

  • roe


    تخمهای ماهی

  • fish eggs


    دانه


  • تخم قورباغه

  • frogspawn


    flyblows

  • flyblows


    کلاچ ها

  • clutches


    nits

  • nits


    گوگ ها

  • googs


antonyms - متضاد