word - لغت

cavorting || کاور کردن

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

kəˈvɔːt

UK :

kəˈvɔːrt

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cavorting] در گوگل

description - توضیح

  • present participle of cavort


    فاعل فاعل از کاورت کردن


  • پریدن یا حرکت کردن به روشی بازیگوش، گاهی اوقات پر سر و صدا، و اغلب به صورت جنسی

example - مثال

  • They were spotted cavorting beside the swimming pool.


    آنها در کنار استخر شنا در حال غوغا دیده شدند.

synonyms - مترادف

  • fun and games


    سرگرمی و بازی

  • fun


    سرگرم کننده

  • giggles


    می خندد

  • frolicking


    جست و خیز کردن


  • بازی

  • recreation


    تفریح

  • rollicking


    غلت زدن

  • antics


    شیطنت ها

  • buffoonery


    مزاحم

  • frolic


    شادی کردن

  • frolics


    شادی ها

  • high jinks


    جینک های بالا

  • horseplay


    اسب بازی

  • mischief


    مایه دردسر

  • relaxation


    آرامش

  • revelry


    عیاشی

  • revels


    شادی می کند

  • tomfoolery


    حماقت

  • larks


    خرچنگ ها

  • playfulness


    بازیگوشی

  • skylarking


    آسمان انداز


  • ورزش

  • clowning about


    دلقک زدن در مورد

  • clowning around


    دلقک بازی درآوردن

  • dalliance


    دلسوزی

  • fooling around


    گول زدن


  • جشن

  • merrymaking


    شادی آفرینی

  • festivity


    فرار کردن

  • escapade


    مهمانی - جشن


antonyms - متضاد


  • ساکت

  • restrained


    مهار شده


  • جدی

  • lazy


    تنبل

  • lethargic


    بی حال

  • solemn


    رسمی