word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
کوچکترین واحد اساسی یک گیاه یا حیوان
-
یک اتاق کوچک با مبلمان کم مخصوصاً در زندان یا صومعه یا صومعه
-
دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی از انرژی شیمیایی
-
آتلفن همراه .
-
بخش کوچکی از چیزی
-
a small group that is part of a political movement. especially one that is secret or plans violent action.
یک گروه کوچک که بخشی از یک جنبش سیاسی است. به ویژه آن که مخفیانه است یا برای اقدام خشونت آمیز برنامه ریزی می کند.
-
کوچکترین واحد اساسی یک گیاه یا حیوان
-
یک اتاق کوچک مخصوصا در یک زندان
-
نام دیگری برای باتری
-
کلمه دیگری برایتلفن همراه .
example - مثال
-
شکافت سلول را می توان با مواد شیمیایی خاصی مهار کرد.
-
DNA در هسته یک سلول ذخیره می شود.
-
نوزاد هنوز فقط یک دسته کوچک از سلول هاست.
-
The doctors discovered cancerous cells.
پزشکان سلول های سرطانی را کشف کردند.
-
در یک سلول کوچک تاریک جمع شده است. زندانی پنج سال بود که نور روز را ندیده بود.
-
او را بستند و دهانش را بستند و سه روز در سلول رها کردند.
-
در یک سلول تاریک بدون هوا مصون مانده است. گروگان ها شش ماه برای آزادی خود صبر کردند.
-
برودی را در یک سلول پر شده حبس کردند و مجبور به پوشیدن جلیقه تنگ کردند.