word - لغت

ceramics || سرامیک

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

səˈræm.ɪks

UK :

səˈræm.ɪks

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [ceramics] در گوگل

description - توضیح

  • the art of making pots, bowls, tiles etc by shaping pieces of clay and baking them until they are hard


    هنر ساخت گلدان، کاسه، کاشی و غیره با شکل دادن به قطعات خاک رس و پختن آنها تا زمانی که سفت شوند.

  • things that are made this way


    چیزهایی که به این شکل ساخته می شوند

  • the art of making objects by shaping pieces of clay and then baking them until they are hard


    هنر ساختن اشیا با شکل دادن به قطعات خاک رس و سپس پختن آنها تا زمانی که سفت شوند

  • the objects produced by shaping and baking clay, especially when considered as art


    اشیایی که از شکل دادن و پختن گل رس به دست می‌آیند، به‌ویژه وقتی هنر محسوب می‌شوند

  • objects produced by shaping pieces of clay that are then hardened by baking, or the skill of making such objects


    اشیایی که با شکل دادن به قطعات خاک رس تولید می شوند و سپس با پخت سخت می شوند یا مهارت ساخت چنین اشیایی

  • Glasses and ceramics extracted from the regolith may be used as structural materials, paving blocks, or windows.


    شیشه ها و سرامیک های استخراج شده از سنگ سنگ ممکن است به عنوان مصالح ساختاری، بلوک سنگفرش یا پنجره استفاده شود.

  • Use the shelves to display ceramics, glass or trailing plants.


    از قفسه ها برای نمایش سرامیک، شیشه یا گیاهان دنباله دار استفاده کنید.

  • Glass ceramics are just one example of Schott's development work.


    سرامیک های شیشه ای تنها نمونه ای از کارهای توسعه Schott هستند.

  • Her ceramics are sought after at craft fairs in Northallerton, Harrogate and York.


    سرامیک های او در نمایشگاه های صنایع دستی در Northallerton، Harrogate و York جستجو می شود.

  • The rainbow mobile cast into the corner is a complication of ceramics and fishing line.


    موبايل رنگين كماني كه به گوشه ريخته مي شود عارضه سراميك و نخ ماهيگيري است.

  • an exhibit of ceramics at the crafts museum


    نمایشگاهی از سرامیک در موزه صنایع دستی

  • One will make and analyse new kinds of polymers, ceramics and alloys.


    می توان انواع جدیدی از پلیمرها، سرامیک ها و آلیاژها را ساخت و تجزیه و تحلیل کرد.

  • Applications include materials analysis in thin film thick film insulators, semiconductors, ceramics, metals and alloys.


    کاربردها شامل آنالیز مواد در لایه نازک، فیلم ضخیم، عایق ها، نیمه هادی ها، سرامیک ها، فلزات و آلیاژها می باشد.

example - مثال

  • ceramic kitchen tiles


    کاشی و سرامیک آشپزخانه

synonyms - مترادف

  • china


    چین

  • earthenware


    سفال

  • ovenware


    ظروف فر

  • porcelain


    ظروف چینی

  • pots


    گلدان ها

  • pottery


    سفالگری

  • slipware


    لغزنده

  • stoneware


    ظروف سنگی

  • terracotta


    سفالین

  • tiles


    کاشی

  • wares


    اجناس

  • ceramic ware


    ظروف سرامیکی

  • raku ware


    raku ware

  • terra cotta


    سفال کوتا

  • crockery


    ظروف سفالی

  • ceramic


    سرامیک

  • ware


    ظروف

  • clay


    خاک رس

  • tableware


    ظروف غذاخوری

  • plates


    بشقاب ها

  • dishes


    ظرف ها

  • ceramic objects


    اشیاء سرامیکی

  • crocks


    خمره ها

  • cups


    فنجان ها

  • saucers


    نعلبکی ها

  • dinnerware


    دلف

  • delph


    سرویس شام


  • سرویس چای خوری


  • کاسه ها

  • bowls


    مینای دندان

  • enamel


antonyms - متضاد