word - لغت

chagrined || ناراحت

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ˈʃæɡrɪnd/

UK :

/ʃəˈɡrɪnd/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chagrined] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • He was staring at the ruined bike with a horribly chagrined expression.


    با حالتی وحشتناک خشمگین به دوچرخه خراب خیره شده بود.

  • She feels a little chagrined at being filmed without her knowledge.


    او از اینکه بدون اطلاع او از فیلم گرفته شده، کمی ناراحت است.

synonyms - مترادف

  • ashamed


    شرمنده

  • embarrassed


    خجالت زده

  • humiliated


    تحقیر شده

  • shamed


    متواضع

  • abashed


    ناراحت

  • humbled


    گوسفند

  • shamefaced


    تحقیر کرد

  • uncomfortable


    خجالت زدگی

  • sheepish


    خجالتی

  • demeaned


    پریشان

  • discomfited


    سگ دار آویزان

  • blushing


    متلاطم

  • shy


    تخفیف خورده است

  • distressed


    فروتن

  • hangdog


    نگران

  • flustered


    مغرور

  • discountenanced


    ملایم

  • humble


    به هم ریخته

  • debased


    رزرو شده است

  • disconcerted


    مهار شده

  • bashful


    لکنت زبان

  • upset


    خودآگاه

  • prudish


  • distraught


  • meek


  • muddled


  • reserved


  • restrained


  • stammering


  • stuttering


  • self-conscious


antonyms - متضاد


  • مغرور

  • unashamed


    بی شرم

  • shameless


    بی حیا

  • gratified


    خرسند

  • honoredUS


    honoredUS

  • honouredUK


    HonouredUK

  • pleased


    راضی

  • satisfied


    بیهوده

  • unabashed


    پررنگ

  • vain


    آرام

  • bold


    مطمئن

  • calm


    متعصب


  • خوشحالم

  • defiant


    خوشحال


  • شادی آور


  • پشیمان

  • immodest


    توبه نکردن

  • joyful


    خودآگاه

  • unregretful


    متاسف نبودن

  • unremorseful


    محتوا

  • unrepentant


    دلداری داد

  • unself-conscious


  • unshy



  • contented



  • comforted