word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
خانه ای با سقف شیب دار که در مکان هایی با کوه های مرتفع و برف مانند سوئیس رایج است.
-
یک خانه کوچک، به خصوص در یک کمپ تعطیلات
-
a small wooden house found in mountain areas, especially in Switzerland, or a house built in a similar style especially one used by people on holiday
یک خانه چوبی کوچک که در مناطق کوهستانی، به ویژه در سوئیس یافت می شود، یا خانه ای که به سبک مشابه ساخته شده است، به ویژه خانه ای که توسط مردم در تعطیلات استفاده می شود.
-
خانه ای کوچک و چوبی که در کوه ها یافت می شود و از آن استفاده می شود. توسط افراد در تعطیلات
-
طرح Q پوشش کاروان تعطیلات، کلبه و پارک های کمپینگ.
-
با مهمانی کلبه های مدرن فاصله زیادی داشت.
-
Firstly, no other children were staying at our chalet that week and the other guests showed little tolerance.
اولاً، هیچ کودک دیگری در آن هفته در کلبه ما اقامت نداشت و سایر مهمانان تحمل کمی از خود نشان دادند.
-
احتمالاً هر ماه فوریه با گروهی از دوستانتان به همان کلبه می روید.
-
اگر محل اقامت یورت تمام شود، کلبههایی وجود دارند.
-
وقتی به درختان دوید، صدای باز شدن در کلبه و فریاد مردها را شنید.
-
او باید یکی از پرتوهای هشداری را که در امتداد کنار کلبه می تابید، روشن کرده باشد.
-
چیزی که او را در چاپ به خود مشغول می کرد، کلبه، سادگی کامل آن بود.
example - مثال
synonyms - مترادف
-
کابین
-
lodge
کلبه
-
cottage
اردوگاه
-
باخ
-
hut
خانه
-
bach
کانکس
-
گهواره
-
shack
هر دو
-
shanty
فاجعه
-
crib
تخت
-
bothy
کابانا
-
whare
خانه ییلاقی
-
cot
سنگ شکن
-
cabana
دهنه
-
bungalow
خانه کوچک
-
هوچ
-
hovel
پناه
-
shed
محافظ
-
سپر
-
hutment
کج کردن
-
hooch
هوک
-
hootch
شبنگ
-
hutch
گونیا
-
کوهان دار
-
shieling
-
shiel
-
tilt
-
hok
-
shebang
-
gunyah
-
humpy
antonyms - متضاد
-
palace
قصر
-
villa
ویلا