word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
سنگ نرم سفید یا خاکستری که مدتها پیش از پوسته حیوانات کوچک دریایی تشکیل شده بود
-
چوب های کوچک از یک ماده سفید یا رنگی مانند سنگ نرم که برای نوشتن یا نقاشی استفاده می شود
-
نوشتن، علامت گذاری یا کشیدن چیزی با گچ
-
نوعی سنگ سفید نرم
-
چوبی از این سنگ یا ماده ای مشابه که برای نوشتن یا نقاشی استفاده می شود
-
نوشتن چیزی با یک تکه گچ
-
a type of soft white rock or a similar substance esp. in the shape of a stick and sometimes colored, used for writing or drawing
نوعی سنگ نرم و سفید یا ماده ای مشابه، به ویژه. به شکل چوب و گاهی رنگی که برای نوشتن یا نقاشی استفاده می شود
-
She had no money for even a blackboard and chalk, or for the slates used commonly by village children.
او حتی برای تخته سیاه و گچ، یا برای تخته سنگ هایی که معمولاً توسط بچه های روستا استفاده می شود، پولی نداشت.
-
He could smell the harsh carbolic soap of the orphanage, then the schoolroom with its dust and chalk.
او بوی صابون کربولیک خشن یتیم خانه و سپس اتاق مدرسه را با گرد و غبار و گچ آن بویید.
-
خفاش ها در مورد او پرواز می کردند. صدای جیرجیرهای هشداردهنده آنها مانند گچ روی تخته سیاه بود.
-
یک گچ بلند از بچه های توچال.
-
این خاک حاصلخیز برای محصولات زراعی است زیرا در اینجا مخلوطی از خاک رس و ذرات ریز گچ است.
-
طعم کثیفی یا گچ.
-
مدیر مدرسه گچ را به من داد.
example - مثال
-
صخره های گچی جنوب انگلستان
-
یک تکه/چوب گچ
-
کشیدن نمودار با گچ روی تخته سیاه
-
یک جعبه گچ رنگی
-
من و فرانک هرگز با هم کنار نمی آییم. ما گچ و پنیر هستیم
-
دو اسب من به اندازه گچ و پنیر متفاوت هستند.
-
هنوز تمام نشده است - نه با یک گچ طولانی.
-
او یک یادداشت با گچ روی تخته سیاه خط خورده بود.
-
برای نوشتن با گچ
-
یک تکه گچ برداشت و جواب را روی تخته سیاه نوشت.
-
coloured chalks
گچ های رنگی
synonyms - مترادف
-
قرعه کشی
-
doodle
ابله
-
scribble
خط خطی کردن
-
علامت
-
sketch
طرح
-
نوشتن
-
delineate
ترسیم کردن
-
outline
طرح کلی
-
رنگ کردن
-
draftUS
پیش نویس ایالات متحده
-
render
ارائه دادن
-
پی گیری
-
limn
limn
-
چارت سازمانی
-
سیلوئت
-
silhouette
مداد
-
استماع کردن
-
pencil
نقشه
-
adumbrate
اسکلت
-
blueprint
خط
-
skeleton
اسکلت بندی کردن
-
نمودار
-
skeletonize
draughtUK
-
diagram
خشن
-
draughtUK
نقاشی از
-
چیدمان
-
مسدود کردن
-
تصور کن
-
-
-