word - لغت

chalk || گچ

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/tʃɔːk/

UK :

/tʃɔːk/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chalk] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • the chalk cliffs of southern England


    صخره های گچی جنوب انگلستان

  • a piece/stick of chalk


    یک تکه/چوب گچ

  • drawing diagrams with chalk on the blackboard


    کشیدن نمودار با گچ روی تخته سیاه

  • a box of coloured chalks


    یک جعبه گچ رنگی

  • Frank and I will never get along. We’re chalk and cheese.


    من و فرانک هرگز با هم کنار نمی آییم. ما گچ و پنیر هستیم

  • My two horses are as different as chalk and cheese.


    دو اسب من به اندازه گچ و پنیر متفاوت هستند.

  • It's not over yet—not by a long chalk.


    هنوز تمام نشده است - نه با یک گچ طولانی.

  • She had scrawled a note in chalk across the blackboard.


    او یک یادداشت با گچ روی تخته سیاه خط خورده بود.

  • to write with chalk


    برای نوشتن با گچ

  • He picked up a piece of chalk and wrote the answer on the blackboard.


    یک تکه گچ برداشت و جواب را روی تخته سیاه نوشت.

  • coloured chalks


    گچ های رنگی

synonyms - مترادف


  • قرعه کشی

  • doodle


    ابله

  • scribble


    خط خطی کردن


  • علامت

  • sketch


    طرح


  • نوشتن

  • delineate


    ترسیم کردن

  • outline


    طرح کلی


  • رنگ کردن

  • draftUS


    پیش نویس ایالات متحده

  • render


    ارائه دادن


  • پی گیری

  • limn


    limn


  • چارت سازمانی


  • سیلوئت

  • silhouette


    مداد


  • استماع کردن

  • pencil


    نقشه

  • adumbrate


    اسکلت

  • blueprint


    خط

  • skeleton


    اسکلت بندی کردن


  • نمودار

  • skeletonize


    draughtUK

  • diagram


    خشن

  • draughtUK


    نقاشی از


  • چیدمان


  • مسدود کردن


  • تصور کن




antonyms - متضاد

  • decolorize


    رنگ زدایی

  • blanch


    سفید کردن

  • bleach


    سفید کننده

  • discolourUK


    discolourUK

  • discolorUS


    تغییر رنگ آمریکا

  • dull


    کدر

  • lighten


    سبک کردن


  • رنگ پریده


  • نمایندگی کند

  • whiten