word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
to talk quickly in a friendly way without stopping, especially about things that are not serious or important
صحبت کردن سریع و دوستانه بدون توقف، به خصوص در مورد چیزهایی که جدی یا مهم نیستند
-
اگر پرندگان یا میمونها حرف بزنند، صدای بلند کوتاهی تولید میکنند
-
اگر دندان هایتان به هم می خورد، آنقدر سرد یا ترسیده اید که دندان هایتان به هم می کوبند
-
صحبت های غیر رسمی، به ویژه در مورد چیزهایی که جدی یا مهم نیستند
-
یک سری صداهای بلند کوتاه که توسط برخی از پرندگان یا میمون ها ایجاد می شود
-
یک صدای تند و سریع و تکرار شونده که توسط دندان های شما به هم زدن یا توسط ماشین ها ایجاد می شود
-
صحبت کردن برای مدت طولانی در مورد چیزهایی که مهم نیستند
-
اگر حیوانات پچ پچ می کنند، صداهای سریع و مکرر تولید می کنند
-
اگر دندانهایتان به هم میخورد، مرتباً به هم میکوبند، زیرا خیلی سرد یا ترسیدهاید
-
conversation about things that are not important
گفتگو در مورد چیزهایی که مهم نیستند
-
صداهای سریع و مکرر که برخی از حیوانات ایجاد می کنند
-
communication between people over the internet
ارتباط بین مردم از طریق اینترنت
-
صحبت کردن به طور مداوم و معمولاً بدون هدف جدی
-
If your teeth chatter, you are so cold or frightened that you can’t stop your upper and lower teeth from hitting against each other.
اگر دندان هایتان به هم می خورد، آنقدر سرد یا ترسیده اید که نمی توانید جلوی برخورد دندان های بالا و پایین خود را بگیرید.
-
حیوان یا ماشینی که پچ پچ می کند صدایی مانند صحبت کردن سریع و مداوم تولید می کند
-
میچل فراموش کرده بود که در هر زمانی که بیش از حد یا زیاد بود، زیاد پچ پچ میکرد، این شادی متورم.
-
میشل آنجا نشسته بود و در مورد بیماری های جزئی خود با هر کسی که گوش می داد صحبت می کرد.
-
یک دستگاه چاپگر تلفنی در گوشه ای در حال صحبت کردن بود.
-
می توانستم صدای پسرها را در اتاق دیگر بشنوم.
-
زن ریز مو خاکستری در حالی که نحوه درست کردن یک تورتیلا را نشان می داد، پیوسته پچ پچ می کرد.
-
مردم پچ پچ می کنند، درها باز و بسته می شوند، احوالپرسی بلند مردانه، سطح سر و صدا بالا می رود.
-
رادیو ناگهان در زندگی صحبت می کند. تلفن زنگ می زند...
-
A few minutes later Dexter watched the printer chatter out around two and a half thousand names and addresses.
چند دقیقه بعد دکستر تماشای پرینتر را دید که در حدود دو و نیم هزار نام و آدرس صحبت می کرد.
-
آنها با دوستان خود از مدرسه بیرون ریختند.
example - مثال
-
مدتی با خوشحالی با هم صحبت کردند.
-
حدود نیم ساعت با خوشحالی صحبت کرد.
-
او با هیجان با دوستانش صحبت می کرد.
-
در مورد کار صحبت کردیم.
-
بچه ها با هیجان در مورد اتفاقات روز بعد با هم صحبت می کردند.
-
وقتی لباس می پوشید دندان هایش به هم می خورد.
-
تنها صدایی که میشنویم صدای پرندههایی بود که روی درختها میگفتند.
-
Constitutional reform is popular among the chattering classes.
اصلاحات قانون اساسی در میان طبقات پچ پچ رواج دارد.
-
موضوعاتی که در میز صبحانه کلاس های پچ پچ مورد بحث قرار می گیرد
-
او صبح را با دوستانش صحبت کرد.
-
او با خوشحالی در مورد هیچ چیز خاصی صحبت کرد.
-
شلیک اسلحه باعث شد که میمون ها در حالت هشدار صحبت کنند.
-
به سختی می توانستم حرف بزنم، دندان هایم خیلی به هم می خورد.
-
I can't concentrate with Ann's constant chatter.
من نمی توانم با صحبت های مداوم ان تمرکز کنم.
-
او صدای پرندگان را در درختان بالای سرش می شنید.
-
کارشناسان بر گفتگوهای اینترنتی برای دولت نظارت می کنند.
-
دخترها و پسرها در طول فیلم مدام حرف می زدند.
-
پرندگان در درختان پچ پچ می کردند.
-
چاپگر داشت روی میز حرف می زد.
-
هوا پر بود از صدای پرنده ها.
synonyms - مترادف
-
gossip
شایعات
-
صحبت
-
chat
چت کردن
-
gab
گاب
-
natter
ناتر
-
blather
ناله
-
confab
confab
-
prattle
حرف زدن
-
confabulation
confabulation
-
chitchat
چت چت
-
jaw
فک
-
palaver
پالاور
-
rap
رپ
-
babble
غرغر کردن
-
gabfest
گابفست
-
patter
نوازش کردن
-
jabber
جبر
-
blether
بلدر
-
causerie
اسباب کشی
-
twaddle
غوغا کردن
-
backchat
بک چت
-
cackle
غلغله کردن
-
گفتگو
-
schmooze
شلوغ کردن
-
jangle
جنجال
-
tattle
تکه تکه کردن
-
waffle
وافل
-
yabbering
هیاهو
-
yak
قایق
-
jabbering
پرخاشگری
-
rambling
سر و صدا کردن
antonyms - متضاد
-
drawl
قرعه کشی