word - لغت

chatter || پچ پچ

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

/ˈtʃætə(r)/

UK :

/ˈtʃætər/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chatter] در گوگل

description - توضیح


  • صحبت کردن سریع و دوستانه بدون توقف، به خصوص در مورد چیزهایی که جدی یا مهم نیستند

  • if birds or monkeys chatter, they make short high sounds


    اگر پرندگان یا میمون‌ها حرف بزنند، صدای بلند کوتاهی تولید می‌کنند

  • if your teeth are chattering, you are so cold or frightened that your teeth are knocking together


    اگر دندان هایتان به هم می خورد، آنقدر سرد یا ترسیده اید که دندان هایتان به هم می کوبند


  • صحبت های غیر رسمی، به ویژه در مورد چیزهایی که جدی یا مهم نیستند

  • a series of short high sounds made by some birds or monkeys


    یک سری صداهای بلند کوتاه که توسط برخی از پرندگان یا میمون ها ایجاد می شود

  • a hard quick repeated sound made by your teeth knocking together or by machines


    یک صدای تند و سریع و تکرار شونده که توسط دندان های شما به هم زدن یا توسط ماشین ها ایجاد می شود


  • صحبت کردن برای مدت طولانی در مورد چیزهایی که مهم نیستند

  • If animals chatter, they make quick repeated noises


    اگر حیوانات پچ پچ می کنند، صداهای سریع و مکرر تولید می کنند

  • If your teeth chatter, they knock together repeatedly because you are very cold or frightened


    اگر دندان‌هایتان به هم می‌خورد، مرتباً به هم می‌کوبند، زیرا خیلی سرد یا ترسیده‌اید


  • گفتگو در مورد چیزهایی که مهم نیستند

  • the quick repeated noises that some animals make


    صداهای سریع و مکرر که برخی از حیوانات ایجاد می کنند


  • ارتباط بین مردم از طریق اینترنت


  • صحبت کردن به طور مداوم و معمولاً بدون هدف جدی

  • If your teeth chatter, you are so cold or frightened that you can’t stop your upper and lower teeth from hitting against each other.


    اگر دندان هایتان به هم می خورد، آنقدر سرد یا ترسیده اید که نمی توانید جلوی برخورد دندان های بالا و پایین خود را بگیرید.

  • An animal or a machine that chatters makes a sound like fast continuous talking


    حیوان یا ماشینی که پچ پچ می کند صدایی مانند صحبت کردن سریع و مداوم تولید می کند

  • Mitchell had forgotten she chattered a lot this inflated gaiety, whenever she was hyper or high.


    میچل فراموش کرده بود که در هر زمانی که بیش از حد یا زیاد بود، زیاد پچ پچ می‌کرد، این شادی متورم.

  • Michele sat there chattering about her minor ailments to anyone who would listen.


    میشل آنجا نشسته بود و در مورد بیماری های جزئی خود با هر کسی که گوش می داد صحبت می کرد.

  • A teleprinter was chattering away in the corner.


    یک دستگاه چاپگر تلفنی در گوشه ای در حال صحبت کردن بود.

  • I could hear the boys chattering away in the other room.


    می توانستم صدای پسرها را در اتاق دیگر بشنوم.

  • The tiny gray-haired woman chattered continuously as she demonstrated how to make a tortilla.


    زن ریز مو خاکستری در حالی که نحوه درست کردن یک تورتیلا را نشان می داد، پیوسته پچ پچ می کرد.

  • People chattering, doors opening and closing, loud male greetings, the level of noise rising.


    مردم پچ پچ می کنند، درها باز و بسته می شوند، احوالپرسی بلند مردانه، سطح سر و صدا بالا می رود.

  • The radio suddenly chatters into life; the phone rings ...


    رادیو ناگهان در زندگی صحبت می کند. تلفن زنگ می زند...

  • A few minutes later Dexter watched the printer chatter out around two and a half thousand names and addresses.


    چند دقیقه بعد دکستر تماشای پرینتر را دید که در حدود دو و نیم هزار نام و آدرس صحبت می کرد.

  • They poured out of the school chattering with their friends.


    آنها با دوستان خود از مدرسه بیرون ریختند.

example - مثال

  • They chattered away happily for a while.


    مدتی با خوشحالی با هم صحبت کردند.

  • He chattered on happily for about half an hour.


    حدود نیم ساعت با خوشحالی صحبت کرد.

  • He chattered excitedly to his friends.


    او با هیجان با دوستانش صحبت می کرد.

  • We chattered about work.


    در مورد کار صحبت کردیم.

  • The children chattered to each other excitedly about the next day's events.


    بچه ها با هیجان در مورد اتفاقات روز بعد با هم صحبت می کردند.

  • Her teeth chattered as she dressed.


    وقتی لباس می پوشید دندان هایش به هم می خورد.

  • The only sounds we could hear were the birds chattering in the trees.


    تنها صدایی که می‌شنویم صدای پرنده‌هایی بود که روی درخت‌ها می‌گفتند.

  • Constitutional reform is popular among the chattering classes.


    اصلاحات قانون اساسی در میان طبقات پچ پچ رواج دارد.

  • topics being discussed at the breakfast tables of the chattering classes


    موضوعاتی که در میز صبحانه کلاس های پچ پچ مورد بحث قرار می گیرد

  • She spent the morning chattering away to her friends.


    او صبح را با دوستانش صحبت کرد.

  • He chattered happily about nothing in particular.


    او با خوشحالی در مورد هیچ چیز خاصی صحبت کرد.

  • The gun shot made the monkeys chatter in alarm.


    شلیک اسلحه باعث شد که میمون ها در حالت هشدار صحبت کنند.

  • I could hardly talk my teeth were chattering so much.


    به سختی می توانستم حرف بزنم، دندان هایم خیلی به هم می خورد.

  • I can't concentrate with Ann's constant chatter.


    من نمی توانم با صحبت های مداوم ان تمرکز کنم.

  • He could hear the chatter of birds in the trees overhead.


    او صدای پرندگان را در درختان بالای سرش می شنید.

  • Experts monitor internet chatter for the government.


    کارشناسان بر گفتگوهای اینترنتی برای دولت نظارت می کنند.

  • The boys and girls kept chattering during the movie.


    دخترها و پسرها در طول فیلم مدام حرف می زدند.

  • Birds chattered in the trees.


    پرندگان در درختان پچ پچ می کردند.

  • The printer was chattering away on the desk.


    چاپگر داشت روی میز حرف می زد.

  • The air was full of the chatter of birds.


    هوا پر بود از صدای پرنده ها.

synonyms - مترادف

  • gossip


    شایعات


  • صحبت

  • chat


    چت کردن

  • gab


    گاب

  • natter


    ناتر

  • blather


    ناله

  • confab


    confab

  • prattle


    حرف زدن

  • confabulation


    confabulation

  • chitchat


    چت چت

  • jaw


    فک

  • palaver


    پالاور

  • rap


    رپ

  • babble


    غرغر کردن

  • gabfest


    گابفست

  • patter


    نوازش کردن

  • jabber


    جبر

  • blether


    بلدر

  • causerie


    اسباب کشی

  • twaddle


    غوغا کردن

  • backchat


    بک چت

  • cackle


    غلغله کردن


  • گفتگو

  • schmooze


    شلوغ کردن

  • jangle


    جنجال

  • tattle


    تکه تکه کردن

  • waffle


    وافل

  • yabbering


    هیاهو

  • yak


    قایق

  • jabbering


    پرخاشگری

  • rambling


    سر و صدا کردن

antonyms - متضاد

  • drawl


    قرعه کشی