word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
فاعل فاعل از بررسی
-
to make certain that something or someone is correct safe or suitable by examining it him or her quickly
با بررسی سریع آن چیزی یا کسی درست، ایمن یا مناسب است
-
برای اطلاع از چیزی
-
to stop someone from doing or saying something or to prevent something from increasing or continuing
جلوگیری از انجام یا گفتن چیزی، یا جلوگیری از افزایش یا تداوم چیزی
-
to give your bags to airport employees to be put on a plane for you rather than carrying them on and off the plane yourself
چمدانهایتان را به کارمندان فرودگاه بدهید تا برایتان سوار هواپیما شوند، نه اینکه خودتان آنها را در هواپیما حمل کنید.
-
to leave something with someone at a particular place so that they can take care of it for a short time
گذاشتن چیزی نزد کسی در مکانی خاص، تا بتواند برای مدت کوتاهی از آن مراقبت کند
-
If information checks, it agrees with other information
اگر اطلاعات بررسی شود، با سایر اطلاعات مطابقت دارد
-
علامت زدن چیزی با چک
-
in the game of chess, to put the other player's king under direct attack so that he or she is forced to defend against the attack in the next move
در بازی شطرنج، پادشاه طرف مقابل را در معرض حمله مستقیم قرار دهید تا در حرکت بعدی مجبور شود در مقابل حمله دفاع کند.
-
in some sports such as ice hockey, to try to make another player lose the ball or puck, for example by pushing them
در برخی از ورزشها مانند هاکی روی یخ، تلاش برای وادار کردن بازیکن دیگر به از دست دادن توپ یا به عنوان مثال با هل دادن آنها.
example - مثال
-
همیشه باید روغن، آب و لاستیک های خود را قبل از رفتن به یک سفر طولانی بررسی کنید.
-
گمرک ما را متوقف کرد و کیف های ما را برای مشروبات الکلی و سیگار بازرسی کرد.
-
بعد از اینکه امتحان را تمام کردم، پاسخ هایم را از نظر اشتباه بررسی کردم.
-
دکتر هفته آینده برای بررسی پیشرفت شما تماس خواهد گرفت.
-
من هر چند روز یک بار همسایه مسن خود را چک می کنم (= بازدید می کنم) تا مطمئن شوم که حالش خوب است.
-
من همیشه چک می کنم (که) قبل از خروج از خانه پنجره ها را بسته ام.
-
قبل از خروج از خانه همه درها را دوبار چک کرد (= همه را دو بار چک کرد).
-
دیروز بهشون زنگ زدم ببینم کی اومدن
-
اگر نزدیک گاراژ هستید، می توانید بررسی کنید (= بپرسید) آیا ماشین آماده است؟
-
اگر از حقوق قانونی خود مطمئن نیستید، با یک وکیل (= درخواست) بررسی می کنم.
-
آنها واکسیناسیون کودکان را در تلاش برای کنترل شیوع این بیماری آغاز کرده اند.
-
کارت پروازم را گرفتم و چمدانم را چک کردم.
-
بسیاری از خطوط هوایی برای چمدان های چک شده / چمدان / چمدان هزینه اضافی دریافت می کنند.
-
هوا گرم بود، بنابراین قبل از رفتن به گالری، کتهایمان را چک کردیم.
-
اظهارات او با اکثر گزارش های شاهدان عینی بررسی می شود.
-
به محض تکمیل هر مورد در لیست، آن را علامت بزنید.
synonyms - مترادف
-
inspection
بازرسی
-
معاینه
-
scrutiny
بررسی موشکافانه
-
تحقیق و بررسی
-
نظر سنجی
-
exploration
اکتشاف
-
تحلیل و بررسی
-
مرور
-
probe
پویشگر
-
بررسی
-
scan
اسکن کنید
-
مشاهده
-
جستجو کردن
-
ارزیابی
-
چشم انداز
-
audit
حسابرسی
-
مطالعه
-
perusal
چکاپ
-
checkup
توجه
-
appraisal
نظارت
-
recce
-
surveillance
آشفتگی
-
recce
نقشه برداری
-
supervision
تعمیرات اساسی
-
perlustration
فهرست
-
surveying
-
overhaul
-
vetting
-
inventory
-
appraising
-
assessing
antonyms - متضاد
-
ignorance
جهل
-
neglect
بی توجهی