word - لغت

chicken || جوجه

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈtʃɪkɪn/

UK :

/ˈtʃɪkɪn/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [chicken] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • They keep chickens in the back yard.


    در حیاط پشتی جوجه نگه می دارند.

  • free-range chickens


    جوجه های آزاد

  • Chickens were pecking at the ground.


    جوجه ها به زمین نوک می زدند.

  • the sound of chickens clucking


    صدای تق تق جوجه ها

  • fried chicken


    مرغ سرخ شده

  • roast/grilled chicken


    مرغ کباب / کبابی

  • succulent pieces of chicken


    تکه های آبدار مرغ

  • chicken and chips


    جوجه و سیب زمینی سرخ کرده

  • chicken breasts/wings


    سینه/بال مرغ

  • chicken livers/thighs


    جگر/ران مرغ

  • chicken nuggets


    ناگت مرغ

  • a chicken sandwich


    یک ساندویچ مرغ


  • سوپ مرغ


  • آب مرغ

  • He called me a chicken because I wouldn't swim in the river.


    او مرا مرغ نامید، زیرا من در رودخانه شنا نمی کنم.

  • The children had been playing chicken by running across the railway line.


    بچه ها با دویدن روی خط راه آهن جوجه بازی می کردند.

  • A few chickens were scratching around the yard.


    چند جوجه دور حیاط می خراشیدند.

  • Are we just going to sit here like trussed up chickens?


    آیا قرار است مثل جوجه های خرپایی اینجا بنشینیم؟

  • Battery chickens have miserable lives.


    جوجه های باتری دار زندگی بدی دارند.

  • Free-range chickens have happy lives.


    جوجه های آزاد زندگی شادی دارند.

  • a crate of live chickens


    یک جعبه مرغ زنده

  • A male chicken is called a cock and a female chicken is called a hen.


    مرغ نر را خروس و مرغ ماده را مرغ می گویند.

  • We're having roast/fried chicken for dinner.


    ما در حال خوردن مرغ بریان / سرخ شده برای شام.

  • Jump you chicken!


    بپر، جوجه!

  • Why won't you jump? Are you chicken?


    چرا نمی پری؟ مرغ هستی؟

  • Why don’t you jump? Are you chicken?


synonyms - مترادف

  • hen


    مرغ

  • poultry


    طیور

  • chick


    جوجه

  • fowl


    خفه کردن

  • chook


    خروس

  • rooster


    بانتی

  • cockerel


    مناقصه

  • banty


    کپون

  • biddy


    cock-a-doodle-do

  • capon


    پاشنه پا

  • cock-a-doodle-do


    پولت

  • heeler


    سرسری

  • pullet


    پرنده

  • bantam


    مرغ جنگلی


  • مرغ انباری

  • junglefowl


    اردک

  • barnyard fowl


    قرقاول

  • duck


    غاز

  • pheasant


    بوقلمون

  • goose


    بازی

  • turkey


    مرغ اهلی

  • birdie


    دوست پردار


  • کبوتر

  • domestic fowl


    غازها

  • feathered friend


    کبک

  • pigeon


    بلدرچین

  • geese


    باقرقره

  • partridge


    پرنده آوازخوان

  • quail


  • grouse


  • songbird


antonyms - متضاد


  • قهرمان

  • stalwart


    استوار

  • valiant


    شجاع


  • حامی


  • مدافع

  • adherent


    وابسته

  • proponent


    طرفدار

  • follower


    دنباله رو

  • powerhouse


    نیروگاه

  • strongman


    مرد قوی

  • strongling


    قوی