word - لغت

claimant || مدعی

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈkleɪmənt/

UK :

/ˈkleɪmənt/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [claimant] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • a claimant to the throne


    مدعی تاج و تخت

  • sickness benefit claimants


    مدعیان کمک هزینه بیماری

  • For medical malpractice insurance claims that we paid, fewer than 10% had a payout of $1 million or more.


    برای ادعاهای بیمه قصور پزشکی که پرداخت کردیم، کمتر از 10٪ پرداختی 1 میلیون دلاری یا بیشتر داشتند.

  • Tax credit payments are calculated according to the claimant's yearly income.


    پرداخت های اعتبار مالیاتی با توجه به درآمد سالانه مدعی محاسبه می شود.

  • The claimant commenced this action to recover damages that were sustained while working for the defendant.


    شاکی این اقدام را برای جبران خساراتی که در حین کار برای متهم متحمل شده بود آغاز کرد.

  • He was declared the legitimate claimant to the throne.


    او مدعی مشروع تاج و تخت اعلام شد.

synonyms - مترادف

  • applicant


    درخواست کننده

  • petitioner


    مدعی

  • pretender


    دعا کننده

  • supplicant


    تجدیدنظرخواه

  • suppliant


    نامزد

  • appellant


    شاکی


  • خواستگار

  • plaintiff


    طرف دعوا

  • suitor


    متظاهر

  • claimer


    مشتاق

  • litigant


    جوینده

  • pretendant


    امیدوار کننده

  • aspirant


    مبارز

  • seeker


    فرضی

  • contender


    منتظر

  • hopeful


    اعمال کننده

  • campaigner


    چشم انداز

  • postulant


    پرسشگر

  • pleader


    رقیب

  • expectant


    وکیل دادگستری

  • applier


    شرکت کننده


  • ورودی

  • inquirer


    مصاحبه شونده


  • جویای کار

  • solicitor


  • contestant


  • requester


  • requestor


  • entrant


  • interviewee


  • job-seeker


antonyms - متضاد

  • noncandidate


    غیر نامزد


  • رئیس


  • مدیر

  • finder


    یاب