word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
از باز بودن به باز نشدن تغییر کند یا باعث شود کاری انجام دهد
-
وقتی یک مغازه، رستوران یا مکان عمومی بسته می شود، مردم نمی توانند وارد آن شوند
-
به پایان رساندن، یا کاری برای انجام این کار
-
(of a business organization or business arrangement) to stop operating; to cause something to stop operating
(از یک تجارت، سازمان یا ترتیبات تجاری) برای توقف فعالیت؛ باعث شود چیزی متوقف شود
-
برای ایجاد یک توافق تجاری موفق با کسی
-
پایان چیزی، یا زمانی که آن را به پایان می رسانید
-
برای تمام کردن چیزی
-
به پایان برسد
-
جاده ای که معمولاً دارای خانه های شخصی است که وسایل نقلیه فقط از یک طرف می توانند وارد آن شوند
-
داشتن ارتباطات مستقیم خانوادگی یا اعتقادات مشترک، حمایت و همدردی
-
People who are close know each other very well and like each other a lot or they see and talk to each other a lot
افراد صمیمی همدیگر را خیلی خوب می شناسند و خیلی همدیگر را دوست دارند و یا زیاد همدیگر را می بینند و با هم صحبت می کنند
-
به کسی یا چیزی با دقت نگاه کردن یا گوش دادن به او
-
تمایلی به صحبت در مورد مسائل با دیگران ندارد
-
used to describe weather or air conditions in which it is difficult to breathe and it is uncomfortably warm
برای توصیف آب و هوا یا شرایط هوایی که در آن تنفس دشوار است و به طور ناخوشایندی گرم است استفاده می شود
-
از نظر موقعیت یا زمان چندان دور نیست
-
نزدیک
-
having only a small difference
فقط یک تفاوت کوچک دارد
-
تقریبا
-
از نظر موقعیت، زمان یا شرایط نزدیک است
-
مرتبط یا درگیر رابطه قوی با کسی است
-
مشابه؛ از همان نوع
-
اگر یک بازی یا رقابت نزدیک باشد، هر دو طرف تقریباً یک امتیاز دارند.
-
توجه کامل خود را به چیزی بدهید تا متوجه جزئیات آن شوید
-
بسیار گرم، بدون حرکت هوا
-
از باز بودن به باز نبودن تغییر کند یا باعث شود این اتفاق بیفتد
-
برای پایان دادن یا توقف فعالیت، یا ایجاد این اتفاق
-
(به ویژه یک کسب و کار) بسته شدن نیز به معنای توقف موقت در دسترس بودن برای مشتریان است
-
برای تکمیل یک ترتیب مالی یا تجاری
-
if a shop restaurant or public place closes or someone closes it it stops being open for business at the end of the day week etc.
اگر یک مغازه، رستوران یا مکان عمومی بسته شود یا کسی آن را ببندد، در پایان روز، هفته و غیره برای تجارت باز نمی ماند.
-
اگر یک کسب و کار بسته شود یا بسته شود، برای همیشه فعالیت خود را متوقف می کند
-
if a market currency, share etc. closes, it stops trading or being traded at the end of the working day
اگر بازار، ارز، سهم و غیره بسته شود، در پایان روز کاری معامله یا معامله متوقف می شود.
example - مثال
-
میشه لطفا در را ببندید؟
-
بیرون رفتم و یادم رفت پنجره را ببندم.
-
چشماتو ببند - یه سورپرایز برات دارم
-
بانک ها بسته شده بودند و من نتوانستم پولی بیرون بیاورم.
-
صبح سه شنبه برای آموزش کارکنان به مشتریان نزدیک هستیم.
-
موزه در ساعت 5.30 بسته می شود.
-
ما نمی توانیم یک نوشیدنی بخوریم! بعد از زمان بسته شدن است.
-
نمایشنامه با مرگ غم انگیز قهرمان و قهرمان به پایان رسید.
-
او جلسه را با سخنرانی کوتاهی به پایان رساند.
-
پوند در پایان معاملات روز در 1.47 دلار (= ارزش داشت) بسته شد.
-
وقتی به لندن آمدم آن حساب بانکی را بستم.
-
این کارخانه بیش از ده سال پیش تعطیل شد.
-
ما با یک سوپرمارکت بزرگ معامله کردیم.
-
در پایان جلسه قرارداد امضا نشده باقی ماند.
-
فصل هم اکنون به پایان خود نزدیک می شود.
-
سعی کردم بحث را به پایان برسانم.
-
تور این خواننده امشب در توکیو به پایان می رسد.
-
او در 83 Barker Close زندگی می کند.
-
افراد زیادی در مراسم خاکسپاری حضور نداشتند - فقط خانواده/بستگان نزدیک.
-
آنها یک حزب سیاسی نگران کننده به دلیل پیوند/روابط نزدیک با گروه های تروریستی هستند.
-
در آن ماه های اولیه، پیوند بسیار نزدیکی بین مادر و فرزند وجود دارد.
-
یک جامعه نزدیک
-
میرا یکی از صمیمی ترین دوستان من است.
-
رابطه او با پدرش خوب نیست، اما با مادرش بسیار صمیمی است.
-
من و برادرم در این سال ها خیلی به هم نزدیکتر شده ایم.
-
پلیس به شدت مراقب وضعیت است.
-
به این عکس از نزدیک نگاه کنید.
-
او به گذشته خود بسیار نزدیک است - به نظر می رسد چیزی را پنهان می کند.
-
میتوانم پنجره را باز کنم؟ اینجا خیلی نزدیکه
-
خیلی به آن سگ نزدیک نشو، رزی.
-
از افرادی که خیلی نزدیک من می ایستند متنفرم.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
opens
باز می شود
-
uncloses
باز می کند
-
unlatches
قفل را باز می کند
-
unlocks
آزاد می کند
-
frees
منتشر شده
-
releases
ظاهر می شود
-
pops
پیچ ها را باز می کند
-
unbars
لغو می کند
-
unbolts
آشکار می کند
-
undoes
بند را باز می کند
-
unfastens
مهر و موم را باز می کند
-
uncovers
باز کردن تسمه
-
unlaces
-
unravels
-
unseals
-
unstraps
-
unties
-
unwraps