word - لغت

closes || بسته می شود

part of speech - بخش گفتار

N/A || N/A

spell - تلفظ

kləʊz

UK :

kloʊz

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [closes] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • Could you close the door please?


    میشه لطفا در را ببندید؟

  • I went out and forgot to close the window.


    بیرون رفتم و یادم رفت پنجره را ببندم.

  • Close your eyes - I've got a surprise for you.


    چشماتو ببند - یه سورپرایز برات دارم

  • The banks had closed so I couldn't get any money out.


    بانک ها بسته شده بودند و من نتوانستم پولی بیرون بیاورم.

  • We close to customers on Tuesday mornings for staff training.


    صبح سه شنبه برای آموزش کارکنان به مشتریان نزدیک هستیم.

  • The museum closes at 5.30.


    موزه در ساعت 5.30 بسته می شود.

  • We can't get a drink! It's after closing time.


    ما نمی توانیم یک نوشیدنی بخوریم! بعد از زمان بسته شدن است.

  • The play closed with the tragic death of both hero and heroine.


    نمایشنامه با مرگ غم انگیز قهرمان و قهرمان به پایان رسید.

  • She closed the meeting with a short speech.


    او جلسه را با سخنرانی کوتاهی به پایان رساند.

  • The pound closed at (= was worth) $1.47 at the end of the day's trading.


    پوند در پایان معاملات روز در 1.47 دلار (= ارزش داشت) بسته شد.

  • I closed that bank account when I came to London.


    وقتی به لندن آمدم آن حساب بانکی را بستم.

  • The factory closed over ten years ago.


    این کارخانه بیش از ده سال پیش تعطیل شد.

  • We closed a deal with a major supermarket.


    ما با یک سوپرمارکت بزرگ معامله کردیم.

  • At the close of the meeting the contract remained unsigned.


    در پایان جلسه قرارداد امضا نشده باقی ماند.

  • The season is now nearing its close.


    فصل هم اکنون به پایان خود نزدیک می شود.

  • I tried to bring the conversation to a close.


    سعی کردم بحث را به پایان برسانم.

  • The singer's tour comes to a close in Tokyo tonight.


    تور این خواننده امشب در توکیو به پایان می رسد.

  • He lives at 83 Barker Close.


    او در 83 Barker Close زندگی می کند.

  • There weren't many people at the funeral - just close family/relatives.


    افراد زیادی در مراسم خاکسپاری حضور نداشتند - فقط خانواده/بستگان نزدیک.

  • They're a worrying political party because of their close links/ties with terrorist groups.


    آنها یک حزب سیاسی نگران کننده به دلیل پیوند/روابط نزدیک با گروه های تروریستی هستند.

  • In those early months, there's a very close bond between mother and child.


    در آن ماه های اولیه، پیوند بسیار نزدیکی بین مادر و فرزند وجود دارد.


  • یک جامعه نزدیک

  • Mira is one of my closest friends.


    میرا یکی از صمیمی ترین دوستان من است.


  • رابطه او با پدرش خوب نیست، اما با مادرش بسیار صمیمی است.


  • من و برادرم در این سال ها خیلی به هم نزدیکتر شده ایم.

  • Police are paying close attention to the situation.


    پلیس به شدت مراقب وضعیت است.

  • Take a closer look at this photograph.


    به این عکس از نزدیک نگاه کنید.

  • He's so close about his past - it seems like he's hiding something.


    او به گذشته خود بسیار نزدیک است - به نظر می رسد چیزی را پنهان می کند.

  • Can I open the window? It's very close in here.


    میتوانم پنجره را باز کنم؟ اینجا خیلی نزدیکه

  • Don't get too close to that dog Rosie.


    خیلی به آن سگ نزدیک نشو، رزی.


  • از افرادی که خیلی نزدیک من می ایستند متنفرم.

synonyms - مترادف

  • shuts


    بسته می شود

  • secures


    ایمن می کند

  • bolts


    پیچ و مهره

  • fastens


    چفت می کند

  • bars


    میله ها

  • latches


    چفت ها

  • locks


    قفل ها

  • slams


    به هم می زند

  • padlocks


    به سوی

  • draws to


    می کشد به

  • pulls to


    هل می دهد به

  • pushes to


    صفحه نمایش

  • screens


    کرکره

  • shutters


    کرکره را می گذارد

  • puts up the shutter


antonyms - متضاد

  • opens


    باز می شود

  • uncloses


    باز می کند

  • unlatches


    قفل را باز می کند

  • unlocks


    آزاد می کند

  • frees


    منتشر شده

  • releases


    ظاهر می شود

  • pops


    پیچ ها را باز می کند

  • unbars


    لغو می کند

  • unbolts


    آشکار می کند

  • undoes


    بند را باز می کند

  • unfastens


    مهر و موم را باز می کند

  • uncovers


    باز کردن تسمه

  • unlaces


  • unravels


  • unseals


  • unstraps


  • unties


  • unwraps