word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
کمد ساخته شده در دیوار اتاق از کف تا سقف
-
to shut someone in a room away from other people in order to discuss something private to be alone etc
بستن شخصی در اتاقی دور از افراد دیگر به منظور بحث در مورد چیزی خصوصی، تنها ماندن و غیره
-
یک کمد یا اتاق کوچک دردار که برای نگهداری اشیا، به ویژه لباس ها استفاده می شود
-
used to describe a person who is not heterosexual (= sexually attracted to men if they are a woman and women if they are a man) or not cisgender (= having a gender that matches the body they were born with), but keeps that fact secret from other people
برای توصیف فردی که دگرجنسگرا نیست (= اگر مرد هستند و زن اگر مرد هستند جذب جنسی میشوند) یا جنسیتی ندارد (= جنسیتی که با بدنی که با آن متولد شدهاند دارد)، اما این واقعیت را حفظ میکند. راز از دیگران
-
used to describe a person who is not heterosexual (= sexually attracted to men if they are a woman and women if they are a man) or not cisgender (= having a gender that matches the body they were born with), and does not keep that fact secret from other people
برای توصیف فردی که دگرجنسگرا نیست (= اگر زن هستند و زن اگر مرد هستند جذب جنسی میشود) یا جنسیتی ندارد (= جنسیتی که با بدنی که با آن متولد شدهاند) مطابقت دارد. این حقیقت راز از دیگران است
-
خود را در یک مکان مخصوصاً یک فضای بسته قرار دهید و در آنجا بمانید
-
used to refer to a belief activity or feeling that is kept secret from the public usually because you are frightened of the results of it becoming known
برای اشاره به باور، فعالیت یا احساسی استفاده میشود که از عموم مخفی نگه داشته میشود، معمولاً به این دلیل که از نتایج شناخته شدن آن وحشت دارید.
-
a small room or space in a wall where you can store things such as clothes sheets, etc., often having a door so that it can be closed
اتاق یا فضای کوچکی در دیوار که می توانید وسایلی مانند لباس، ملحفه و غیره را در آن نگهداری کنید و اغلب دری داشته باشد تا بتوان آن را بسته کرد.
-
راز از دیگران
-
برای قرار ملاقات خصوصی با شخصی که در آن مزاحمتی برای شما ایجاد نشود
-
من یک کمد پر از لباس هایی دارم که مناسب نیستند.
-
منو انداخت تو کمد و بستم.
-
As for toilet facilities, I have an earth closet so the lack of water does not affect that side of things.
در مورد امکانات توالت، من یک کمد خاکی دارم، بنابراین کمبود آب تأثیری در آن طرف ندارد.
-
همسر مرد وقت را تلف نکرده بود و در کمدهای او جفت های فرسوده و عجیب و غریب را جمع آوری کرده بود.
-
آیا تمام کمدها یا کمدهای شما پر شده است؟
-
او استدلال کرد که کشیدن آتش فایدهای ندارد، در حالی که جارو را دوباره داخل کمد گذاشت.
-
بیرون آمدن از کمد برای لزبین های سفید پوست اهمیت بیشتری دارد.
example - مثال
-
او برای تمام لباس هایش کمد دیواری دارد.
-
چهره های عمومی بیشتری شجاعت بیرون آمدن از کمد را پیدا می کنند.
-
سیاست های خشن کشور او را مجبور به ماندن در کمد کرد.
-
بسیاری از سلبریتی های همجنس گرا همچنان در کمد هستند و از تبلیغات سرزده می ترسند.
-
آنها امیدوار بودند که در کمد او چند اسکلت پیدا کنند.
-
کمدش را جستجو کرد تا چیزی بپوشد.
-
به سمت کمد رفت و یک کت و شلوار بیرون آورد.
-
کمدش پر از لباس های مشکی بود.
-
یک پیراهن از کمد برداشتم.
-
به کمد باب رفتم تا چیزی بپوشم.
-
لباس های آویزان شده در کمد
-
وقت آن است که این کمد را پاک کنم.
-
a bedroom/linen/storage closet
یک اتاق خواب/کتانی/کمد انباری
-
The ban could lead to trans service members staying in the closet even when it is dangerous for their mental health.
این ممنوعیت می تواند منجر به ماندن اعضای سرویس ترنس در کمد شود حتی زمانی که برای سلامت روان آنها خطرناک است.
-
داستان حول محور جیسون و پیتر می چرخد که عاشق هم هستند اما هر دو در کمد هستند.
-
او اکنون آشکارا همجنسگرا است، اما تا چند سال پیش از گنجه بیرون نیامد.
-
Gay lesbian, bisexual and transgender students are feeling empowered to come out of the closet younger than previous generations.
دانشآموزان همجنسگرا، همجنسگرا، دوجنسگرا و ترنسجندر احساس قدرت میکنند که جوانتر از نسلهای قبلی از گنجه بیرون بیایند.
-
For some people being out of the closet can present a lot of risks, but I've found it very liberating.
برای برخی افراد، بیرون بودن از کمد می تواند خطرات زیادی را به همراه داشته باشد، اما من آن را بسیار رهایی بخش یافته ام.
-
Two weeks before my exams I closeted myself (away) in my room with my books and I didn't speak to anyone.
دو هفته قبل از امتحاناتم، خودم را در اتاقم با کتابهایم بستم و با کسی صحبت نکردم.
-
The president has been closeted with (= having a private meeting with) his advisers for several hours.
رئیس جمهور چندین ساعت است که با مشاوران خود (= ملاقات خصوصی با) بسته شده است.
-
a closet alcoholic/smoker
یک کمد الکلی/سیگاری
-
دول در سخنرانی های مبارزات انتخاباتی، رئیس جمهور را به عنوان یک لیبرال کمد معرفی کرد.
-
a clothes/linen closet
یک کمد لباس/کتانی
-
یک لیبرال کمد
-
The president and his advisers closeted themselves with the congressional leadership.
رئیس جمهور و مشاورانش خود را با رهبری کنگره بسته بودند.
synonyms - مترادف
-
cupboard
کابینت
-
کابینه
-
locker
قفسه
-
مطبوعات
-
buffet
بوفه
-
console
کنسول
-
hutch
کلبه
-
sideboard
آمبری
-
ambry
صندوقچه
-
bin
ظرف
-
سپرده گذاری
-
depository
بی خطر
-
receptacle
طاق
-
مخزن
-
vault
کمد نگهداری
-
repository
صندوق عقب
-
storage cupboard
جا رختی
-
پارچه ابریشمی
-
wardrobe
کمد
-
chiffonier
دفتر
-
dresser
اسلحه خانه
-
bureau
آبدارخانه
-
armoire
دوست داشتنی
-
pantry
مورد
-
cuddy
کمود
-
پسر بزرگ
-
commode
محفظه
-
highboy
المیرا
-
compartment
پیشخوان
-
almirah
-
antonyms - متضاد
-
باز کن
-
بیرون
-
عمومی
-
overt
آشکار
-
known
شناخته شده
-
بالای تخته
-
authorizedUS
مجاز ایالات متحده
-
مجاز
-
aboveboard
صادقانه
-
مجاز انگلستان
-
authorisedUK
آشکار کرد
-
revealed
محافظه کار
-
آسمان
-
گذشت
-
condoned
زمین
-
صریح
-
forthright
راستگو
-
truthful
پنهان
-
frank
مشترک
-
candid
نامحدود
-
unconcealed
مشهور - معروف
-
آشنا
-
unrestricted
در رکورد
-
well-known
-
-