word - لغت

cognitive || شناختی

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/ˈkɒɡnətɪv/

UK :

/ˈkɑːɡnətɪv/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [cognitive] در گوگل

description - توضیح


  • مربوط به فرآیند دانستن، درک و یادگیری چیزی است

  • connected with thinking or conscious mental processes


    با تفکر یا فرآیندهای ذهنی آگاهانه مرتبط است

  • relating to or involving the processes of thinking and reasoning


    مربوط به یا شامل فرآیندهای تفکر و استدلال

  • All the evidence points to dreaming being a highly complex cognitive activity.


    همه شواهد حاکی از آن است که رویا یک فعالیت شناختی بسیار پیچیده است.

  • Beginning with the emergence of preoperational reasoning, arguments and intellectual confrontations with others are a source of cognitive conflict and disequilibrium.


    با ظهور استدلال پیش از عملیات، بحث و جدل و رویارویی فکری با دیگران منبع تضاد و عدم تعادل شناختی است.

  • Moreover particular examples of the use or non-use of multiple points of view are not necessarily indicators of cognitive deprivation.


    علاوه بر این، نمونه‌های خاص استفاده یا عدم استفاده از دیدگاه‌های متعدد لزوماً نشان‌دهنده محرومیت شناختی نیستند.

  • With initial cognitive differentiations, the first acquired feelings are observed.


    با تمایزات شناختی اولیه، اولین احساسات اکتسابی مشاهده می شود.

  • The principal advantage of this drug is that it causes little sedation or impairment of cognitive function and no dysmorphic side effects.


    مزیت اصلی این دارو این است که باعث آرام‌بخشی یا اختلال در عملکرد شناختی و بدون عوارض جانبی بدشکلی می‌شود.

  • Estrogen is said to enhance cognitive function.


    گفته می شود استروژن عملکرد شناختی را تقویت می کند.

  • She pursues the consequences of these differences for educational modes and for cognitive operations.


    او پیامدهای این تفاوت ها را برای شیوه های آموزشی و برای عملیات شناختی دنبال می کند.


  • درمان مبتنی بر این سوالات می تواند برای کمک به طیف گسترده ای از مشکلات عاطفی یا شناختی فوق العاده و موثر باشد.

example - مثال

synonyms - مترادف

  • cerebral


    مغزی


  • ذهنی


  • روانشناسی


  • پر فکر

  • intrapersonal


    درون فردی

  • perceptive


    درخشان

  • rational


    گویا


  • فكر كردن

  • intellective


    فکری

  • reasoning


    استدلال


  • فکر


  • مغز

  • phrenic


    فرنیک

  • mindly


    مفهومی

  • conceptual


    روانی

  • psychical


    عاطفی


  • باهوش

  • intelligent


    تحلیلی

  • analytical


    منطقی

  • logical


    درونی؛ داخلی


  • نظری

  • theoretical


    نسبتی

  • ratiocinative


    معقول


  • یادگیری

  • psychic


    داخلی


  • درونی

  • psychologic


    متفکر

  • interior


    درونی ترین


  • brainy


  • innermost


antonyms - متضاد


  • فیزیکی

  • bodily


    بدنی


  • بدن

  • nonmental


    غیر ذهنی

  • fleshly


    گوشتی


  • واقعی


  • بیولوژیکی

  • corporeal


    جسمانی

  • biologic