word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
the part around the neck of a piece of clothing usually sewn on and sometimes made of different material
قسمت دور گردن یک لباس که معمولاً روی آن دوخته می شود و گاهی از مواد مختلف ساخته می شود
-
a strap made of leather or other strong material that is put around the neck of an animal especially a dog or cat
بند ساخته شده از چرم یا مواد محکم دیگر که دور گردن حیوان، به ویژه سگ یا گربه قرار می گیرد.
-
یک نوع گردن بند (= جواهری که به دور گردن بسته می شود)
-
ناحیه ای در اطراف گردن حیوان که رنگ آن متفاوت از سایر قسمت های بدن است
-
a strip of strong material that is put around a pipe or a piece of machinery to make it stronger or to join two parts together
نواری از مواد مستحکم که در اطراف لوله یا قطعه ای از ماشین آلات قرار می گیرد تا آن را محکم تر کند یا دو قسمت را به هم وصل کند.
-
to put a strap or device around an animal's neck for example as a way of controlling it or discovering or recording where it goes
قرار دادن بند یا وسیله ای دور گردن حیوان، برای مثال به عنوان روشی برای کنترل آن، یا کشف یا ضبط جایی که حیوان می رود.
-
برای پیدا کردن کسی و متوقف کردن او برای صحبت با آنها
-
برای دستگیری یا دستگیری شخصی مانند یک جنایتکار
-
تا چیزی برای خودت بگیری
-
قسمتی از لباس که دور گردن می چرخد
-
A collar is also a narrow piece made of leather or other strong material that is put around the neck of an animal esp. a dog or cat kept as a pet.
یقه نیز قطعهای باریک از چرم یا مواد محکم دیگر است که به گردن حیوان میاندازند. سگ یا گربه ای که به عنوان حیوان خانگی نگهداری می شود.
-
گرفتن و نگه داشتن کسی به طوری که فرد نتواند فرار کند
example - مثال
-
یک یقه پیراهن
-
a fur collar
یک یقه خز
-
یک لباس با یقه بزرگ
-
قلاده سگ را گرفتم و از اتاق بیرون آوردم.
-
a diamond collar
یک یقه الماس
-
این پرنده دارای پرهای خاکستری با یقه روشن تر است.
-
سگ خانواده را قلاده می کنند، بند می زنند و به پیاده روی می برند.
-
محققان برای ردیابی حرکات خرس های سیاه شروع به به دام انداختن و قلاده زدن کردند.
-
خبرنگاری در راه رفتن به ورزشگاه به او یقه زد.
-
امروز صبح که داشتم از جلسه بیرون می آمدم توسط پیت یقه من را گرفت.
-
او به عنوان کارآگاهی شناخته می شود که یقه یک قاتل زنجیره ای را بر عهده داشت.
-
پلیس در فرودگاه یقه او را گرفت.
-
او به نوعی توانست تمام اعتبار کار دیگران را به خود اختصاص دهد.
-
خزانه داری سالانه میلیاردها دلار عوارض تنباکو دریافت می کند.
-
شکل. تصمیم گرفتیم از جلسه صرف نظر کنیم اما او در لابی هتل یقه ما را بست.
synonyms - مترادف
-
ruffs
راف ها
-
berthas
برتاس
-
fichus
فیچوس
-
gorgets
تنگه ها
-
rebatos
rebatos
-
fraises
fraises
-
frills
زواید
-
jabots
جابات ها
-
Vandykes
وندایکس
antonyms - متضاد
-
misses
از دست می دهد
-
fails
شکست می خورد
-
frees
آزاد می کند
-
gives
می دهد
-
keeps
نگه می دارد
-
liberates
سوء تفاهم می کند
-
loses
ارائه می دهد
-
misunderstands
امتناع می کند
-
offers
رد می کند
-
refuses
منتشر شده
-
rejects
باز می کند
-
releases
تسلیم شد
-
unfastens
بیا بریم
-
gives up
Warning: Undefined array key 13 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
lets go
Warning: Undefined array key 14 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589