word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ماضی ساده و ماضی از برقراری ارتباط
-
برای به اشتراک گذاشتن اطلاعات با دیگران از طریق صحبت کردن، نوشتن، حرکت دادن بدن یا استفاده از سیگنال های دیگر
-
درباره افکار و احساسات خود صحبت کنید و به دیگران کمک کنید تا آنها را درک کنند
-
انتقال بیماری از یک شخص یا حیوان به دیگری
-
اگر یک اتاق با اتاق دیگر ارتباط برقرار کند، از طریق یک در با آن ارتباط برقرار می کند
example - مثال
-
ما اکنون می توانیم فوراً با مردم آن سوی دنیا ارتباط برقرار کنیم.
-
او که قادر به تکلم کلمه ای از زبان نبود، با (= با استفاده از) دستان خود ارتباط برقرار کرد.
-
آیا هنوز این خبر به اطلاع کارکنان رسیده است؟
-
او به عنوان یک بازیگر میتوانست طیف وسیعی از احساسات را منتقل کند.
-
I find I just can't communicate with her.
متوجه شدم که نمی توانم با او ارتباط برقرار کنم.
-
اتاق خواب هم با حمام و هم با هال ارتباط دارد.
-
communicating rooms
اتاق های ارتباطی
synonyms - مترادف
-
said
گفت
-
expressed
بیان
-
articulated
مفصل بندی شده است
-
conveyed
منتقل کرد
-
disclosed
افشا شد
-
divulged
فاش کرد
-
acknowledged
تصدیق کرد
-
enunciated
اعلام کرد
-
imparted
داده شده است
-
outlined
مشخص شده است
-
revealed
آشکار کرد
-
aired
پخش شد
-
clarified
روشن شد
-
confessed
اعتراف کرد
-
explained
توضیح داد
-
told
شفاهی ایالات متحده
-
verbalizedUS
پذیرفته
-
admitted
دقیق
-
مورد بحث قرار گرفت
-
discussed
به نمایش گذاشته
-
exhibited
اجازه دهید در
-
شناخته شده است
-
made known
گذشت
-
passed on
بیان شده است
-
phrased
در بریتانیا منتشر شد
-
publicisedUK
قرار دادن در سراسر
-
قرار دادن
-
در کلمات قرار دهید
-
رله کرد
-
relayed
املا شد
-
spelled out
antonyms - متضاد
-
kept secret
مخفی نگه داشته شد
-
held
برگزار شد
-
repressed
سرکوب شده
-
withheld
خودداری کرد
-
stifled
خفه شده
-
suppressed
سرکوب
-
bottled up
بطری شده
-
censored
سانسور شده
-
contained
موجود است
-
held back
عقب نگه داشت
-
kept
نگهداری می شود
-
برای خود نگه داشته
-
kept under wraps
تحت پوشش نگهداری می شود
-
retained
حفظ شد
-
sat on
نشست
-
concealed
پنهان شده است
-
hid
پنهان کرد
-
curbed
مهار شده است
-
masked
نقاب زده
-
disguised
مبدل شده
-
hidden
رزرو شده است
-
reserved
افسار گسیخته
-
bridled
موفق به افشا نشدن
-
failed to disclose
بررسی شد
-
obscured
کنترل می شود
-
checked
مقاومت کرد
-
controlled
محجبه
-
resisted
تحت پوشش
-
veiled
عقب نگه داشته شد
-
covered
-
kept back