word - لغت

compliant || سازگار

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

/kəmˈplaɪənt/

UK :

/kəmˈplaɪənt/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [compliant] در گوگل

description - توضیح

  • willing to obey or to agree to other people’s wishes and demands


    مایل به اطاعت یا موافقت با خواسته ها و خواسته های دیگران است

  • made or done according to particular rules or standards


    بر اساس قوانین یا استانداردهای خاص ساخته یا انجام شده است

  • if something is compliant with a law or rule it does what the law says it must


    اگر چیزی با قانون یا قاعده ای مطابقت داشته باشد، آنچه را که قانون می گوید باید انجام دهد


  • مایل به انجام کاری که دیگران از شما می خواهند انجام دهید


  • برای توصیف چیزی که از قانون یا قانون خاصی پیروی می کند استفاده می شود


  • برای توصیف کسی یا چیزی که از قوانین یا قوانین خاصی پیروی می کند استفاده می شود

  • But the cardinal seemed unaware that the laity was no longer as compliant as it had once been.


    اما به نظر می رسید کاردینال از این موضوع غافل بود که مردم عادی دیگر مانند گذشته سازگار نیستند.

  • At Croxford House the luxuries of small classes and lavish facilities, plus moderately compliant children, cushioned his inadequacies.


    در خانه کراکسفورد، تجملات کلاس‌های کوچک و امکانات مجلل، به‌علاوه کودکان نسبتاً سازگار، نارسایی‌های او را کاهش داد.

  • Instead I was a pliable, compliant inhabitant of a world of vague feelings and limited comprehension.


    در عوض، من ساکنی انعطاف پذیر و مطیع دنیایی از احساسات مبهم و درک محدود بودم.

  • Patients who are less compliant may be forced to take medication against their will.


    بیمارانی که کمتر مطیع هستند ممکن است مجبور شوند برخلاف میل خود دارو مصرف کنند.

  • But they are not truly compliant, since they do express their anger indirectly-they fail.


    اما آنها واقعاً سازگار نیستند، زیرا آنها خشم خود را به طور غیر مستقیم ابراز می کنند - آنها شکست می خورند.

  • Some patients are more compliant than others in the hospital.


    برخی از بیماران نسبت به سایرین در بیمارستان سازگارتر هستند.

  • But he would have to try and be a little more compliant, throw a little more charm around.


    اما او باید تلاش کند و کمی سازگارتر باشد، کمی جذابیت بیشتری به اطراف بیاندازد.

  • At this the lowest level what is done is done in a compliant way.


    در این پایین ترین سطح، کاری که انجام می شود به روشی مطابق انجام می شود.

  • It's depressing to see an intelligent, spirited young woman like her turning into a meek and compliant wife.


    دیدن یک زن جوان باهوش و با روحیه که مانند او به همسری حلیم و مطیع تبدیل می شود ناراحت کننده است.

example - مثال

  • By then Henry seemed less compliant with his wife's wishes than he had six months before.


    در آن زمان، هنری کمتر از شش ماه قبل با خواسته های همسرش سازگاری داشت.

  • We should not be producing compliant students who do not dare to criticize.


    ما نباید دانش‌آموزان سازگاری تولید کنیم که جرات انتقاد ندارند.

  • This site is HTML compliant.


    این سایت با HTML سازگار است.

  • a compliant child


    یک کودک سازگار

  • The company expects to be reclassified as soon as its factories are fully compliant with the Federal Clean Air Act.


    این شرکت انتظار دارد به محض اینکه کارخانه هایش به طور کامل با قانون هوای پاک فدرال مطابقت داشته باشند مجدداً طبقه بندی شود.

synonyms - مترادف

  • obedient


    مطیع

  • submissive


    انطباق دادن

  • accommodating


    رضایت بخش

  • acquiescent


    قابلیت

  • amenable


    قابل مناقصه

  • biddable


    قابل تحمل

  • tractable


    شاکی

  • complaisant


    تعاونی

  • cooperative


    تسلیم شدن

  • docile


    سازگار

  • yielding


    قابل انعطاف

  • adaptable


    قابل مدیریت

  • flexible


    منفعل

  • manageable


    مایل بودن

  • passive


    پذیرش


  • وظیفه شناس

  • accepting


    چکش خوار

  • conformable


    ملایم

  • dutiful


    الزام آور

  • malleable


    انعطاف پذیر

  • meek


    رام کردن

  • obliging


    قابل قبول

  • pliable


    قابل کنترل

  • pliant


    قابل اداره

  • tame


    قانونمند

  • agreeable


    متقاعد کننده

  • conformist


  • controllable


  • governable


  • law-abiding


  • persuadable


antonyms - متضاد

  • recalcitrant


    سرکش

  • balky


    بی رنگ

  • contrary


    مخالف

  • contumacious


    ترسناک

  • defiant


    متعصب

  • disobedient


    نافرمان

  • froward


    بداخلاق

  • incompliant


    ناسازگار

  • insubordinate


    نافرجام

  • intractable


    رام نشدنی

  • noncompliant


    مزاحم

  • obstreperous


    شورشی

  • rebel


    نسوز

  • rebellious


    ناآرام

  • refractory


    غیر قابل تحمل

  • restive


    غیر قابل کنترل

  • unamenable


    یاغی، سرکش

  • ungovernable


    نامناسب

  • unruly


    خودسر

  • untoward


    با اراده

  • wayward


    خونین

  • wilful


    انعطاف ناپذیر

  • willful


    لجباز

  • bloody-minded


    یک دنده

  • inflexible


    تسلیم ناپذیر

  • obstinate


    غیر قابل مدیریت

  • stubborn


    بی نظم

  • unyielding


  • mutinous


  • unmanageable


  • disorderly