word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
to say very strongly that you do not approve of something or someone especially because you think it is morally wrong
بسیار قوی بگویید که چیزی یا کسی را تایید نمی کنید، به خصوص به این دلیل که فکر می کنید از نظر اخلاقی اشتباه است
-
مجازات سختی برای کسی پس از اینکه تشخیص داد مرتکب جرم شده است
-
if a particular situation condemns someone to something it forces them to live in an unpleasant way or to do something unpleasant
اگر موقعیت خاصی کسی را به چیزی محکوم کند، او را مجبور می کند که به شیوه ای ناخوشایند زندگی کند یا کاری ناخوشایند انجام دهد.
-
به طور رسمی اعلام کنید که چیزی برای استفاده به اندازه کافی ایمن نیست
-
انتقاد شدید از چیزی یا شخصی، معمولاً به دلایل اخلاقی
-
برای مجازات شدید کسی که مرتکب جرم شده است یا مجبور کردن کسی به رنج
-
به طور رسمی تصمیم بگیرند که یک ساختمان برای استفاده مردم ایمن نیست
-
در مورد او، او بیش از حد مستعد محکوم کردن بود.
-
تخریب جنگل های بارانی به عنوان یک فاجعه برای محیط زیست محکوم شده است.
-
It was lauded by the industry but condemned as insufficient by some security experts and victims' advocates including Cummock.
این صنعت مورد تمجید قرار گرفت، اما توسط برخی از کارشناسان امنیتی و مدافعان قربانیان، از جمله کاموک، به عنوان ناکافی محکوم شد.
-
مقامات محلی به دلیل کوتاهی در مقابله با مشکل بی خانمانی محکوم شده اند.
-
Standing at windows was his favourite situation for brooding self-examination consoling or condemning himself ... wondering what to do next.
ایستادن پشت پنجره موقعیت مورد علاقه او برای فکر کردن، خودآزمایی، دلداری دادن یا محکوم کردن خود بود... فکر می کرد که بعداً چه باید کرد.
-
They want to condemn industrial output.
آنها می خواهند تولید صنعتی را محکوم کنند.
-
The French government condemned the killings and ordered an immediate investigation.
دولت فرانسه این قتل را محکوم کرد و دستور تحقیقات فوری داد.
-
وکلا به سرعت قانون جدید را محکوم کردند.
-
بازرسان پس از آتش سوزی سه ساختمان را محکوم کردند.
-
بهتر است تمام ملت را به تماشای تلویزیون محکوم کنیم.
-
آشپزها ساعت 0500 بیدار بودند و صبحانه معمولی را برای مردان محکوم به کار سخت آماده می کردند.
-
شما محکوم به زندگی در خارج از زمان هستید.
example - مثال
-
The government issued a statement condemning the killings.
دولت در محکومیت این قتل ها بیانیه ای صادر کرد.
-
سردبیر روزنامه به عنوان فاقد صداقت محکوم شد.
-
او به جرم قتل به اعدام محکوم شد و بعد به دار آویخته شد.
-
او به جرم قتل شوهرش محکوم به دار زدن شد.
-
او محکوم به یک زندگی سخت بود.
-
آنها محکوم شدند که هر تعطیلات را در یک کمپ بارانی بگذرانند.
-
گوشت به عنوان نامناسب برای خوردن محکوم شد.
-
یک ساختمان محکوم
-
او از دهان خود محکوم است (= سخنان خود نشان می دهد که او گناهکار است).
-
او علناً این معامله را محکوم کرد.
-
She publicly condemned the opposition leader.
او علنا رهبر مخالفان را محکوم کرد.
-
The President specifically condemned the ads.
رئیس جمهور به طور خاص این تبلیغات را محکوم کرد.
-
این اقدام به طور گسترده توسط گروه های حقوق بشری محکوم شده است.
-
آنها به درستی چنین عقایدی را به عنوان نژادپرستانه محکوم می کنند.
-
این اقدام تروریستی به عنوان یک اقدام وحشیانه و بزدلانه محکوم شده است.
-
این فیلم به دلیل تبعیض جنسی محکوم شد.
-
این فیلم به دلیل تمجید از خشونت محکوم شد.
-
کسانی که گذشته را به یاد می آورند محکوم به تکرار آن نیستند.
-
بیماری او را محکوم کرد که روزهای باقی مانده خود را در خانه بگذراند.
-
این بیانیه محکومیت سریع رهبران جهان را به همراه داشت.
synonyms - مترادف
-
censure
انتقاد
-
criticiseUK
انتقاد از انگلستان
-
criticizeUS
انتقاد از ایالات متحده
-
denounce
محکوم کردن
-
castigate
حمله کنند
-
در زدن
-
سرزنش کردن
-
berate
انفجار
-
blast
ضربه زدن
-
slam
سرزنش
-
reprove
سنگ لوح
-
reproach
rebuke
-
slate
توبیخ
-
rebuke
ماهی تابه
-
reprimand
تحقیر کردن
-
چکش
-
disparage
تنبیه کردن
-
hammer
دشنام دادن
-
upbraid
پاک کردن
-
reprehend
منسوخ کردن
-
chastise
فریاد زدن
-
revile
دیس
-
excoriate
محو کردن
-
chide
شعله
-
سرگردان شدن
-
deprecate
Warning: Undefined array key 25 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
decry
Warning: Undefined array key 26 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
diss
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
objurgate
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
-
vituperate
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
praise
ستایش
-
commend
ستایش کردن
-
bless
برکت دادن
-
نقل قول
-
endorse
تایید و امضا
-
extol
داخل کردن
-
extoll
تحسین
-
indorse
کف زدن
-
laud
تایید
-
acclaim
تعریف و تمجید
-
applaud
گذشت
-
تخلیه
-
compliment
تعالی بخشید
-
condone
رایگان
-
discharge
عفو
-
exalt
رهایی
-
تحریم
-
pardon
صرفه جویی
-
بزرگ
-
ساختن
-
آزاد کردن
-
تجلیل کند
-
جشن گرفتن
-
eulogiseUK
-
glorify
eulogizeUS
-
بزرگ کردن
-
عبادت
-
eulogiseUK
Warning: Undefined array key 27 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
eulogizeUS
Warning: Undefined array key 28 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
magnify
Warning: Undefined array key 29 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
worship
Warning: Undefined array key 30 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589