word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
پیوستن یا پیوستن به چیز دیگری
-
در نظر گرفتن یا نشان دادن شخص یا چیزی که با کسی یا چیز دیگری مرتبط است
-
احساس نزدیکی به کسی یا داشتن رابطه خوب با او
-
تا این امکان را برای شما فراهم کند که با شخص دیگری از طریق تلفن صحبت کنید
-
If two buses trains etc. connect they arrive at times that allow passengers to get off one and onto another
اگر دو اتوبوس، قطار و غیره به یکدیگر متصل شوند، در زمانهایی میرسند که به مسافران اجازه میدهد از یکی و دیگری پیاده شوند.
-
به هم پیوستن دو چیز، یا به هم وصل شدن
-
شخص یا چیزی را به نحوی با چیز دیگری مرتبط دانستن
-
تا امکان برقراری ارتباط تلفنی برای کسی فراهم شود
-
(of aircraft trains etc.) to arrive before a second vehicle leaves on which passengers can continue their trip
(از هواپیما، قطار و غیره) برای رسیدن قبل از حرکت وسیله نقلیه دوم که مسافران می توانند با آن به سفر خود ادامه دهند.
-
برای اتصال دو یا چند قطعه از تجهیزات به یکدیگر یا به هم وصل شدن به این روش
-
برای پیوستن به دو مکان
-
ایجاد رابطه بین دو یا چند نفر، گروه یا چیز
-
برای استفاده از اینترنت یا سایر سیستم های کامپیوتری از کامپیوتر، تلفن و غیره استفاده کنید
-
برای در نظر گرفتن یا دیدن رابطه بین یک شخص یا چیز و دیگری
-
اجازه دادن به شخصی که تماس تلفنی برقرار کرده است با شخص دیگری صحبت کند یا از خدمات تلفنی استفاده کند
-
if two public transport vehicles connect they arrive at suitable times to allow passengers to get off one and onto another in order to continue their journey
اگر دو وسیله نقلیه عمومی به یکدیگر متصل شوند، در زمانهای مناسبی میرسند تا مسافران بتوانند برای ادامه سفر از یکی پیاده شوند و به دیگری بروند.
-
a flight train etc. that leaves at a suitable time for you to take it to continue your journey after you have travelled on a previous flight train etc.
پرواز، قطار و غیره که در زمان مناسبی حرکت می کند تا بعد از اینکه با پرواز قبلی، قطار و غیره سفر کردید، با آن به سفر خود ادامه دهید.
-
to bring together information from different places in order to understand something as a whole or how different things affect each other
گردآوری اطلاعات از مکان های مختلف به منظور درک یک موضوع به عنوان یک کل یا اینکه چگونه چیزهای مختلف بر یکدیگر تأثیر می گذارند
example - مثال
-
آیا می توانم چاپگر خود را به رایانه شما وصل کنم؟
-
اجاق گاز از کجا به برق وصل می شود؟
-
Has the phone/electricity/gas/internet been connected (= switched on or joined to the main supply) in your new place yet?
آیا تلفن/برق/گاز/اینترنت هنوز در محل جدید شما وصل شده است (= روشن یا به منبع اصلی متصل شده است؟
-
او بازیگری است که من با تئاتر ارتباط برقرار می کنم تا فیلم.
-
پلیس این سرقت را با دیگر سرقت های اخیر در منطقه مرتبط می کند.
-
او توانایی قابل توجهی در برقراری ارتباط با افراد مختلف دارد.
-
فقط وصل نشدیم
-
لطفاً می توانید مرا با شماره ای در پاریس وصل کنید؟ من نمی گذرم
-
پرواز شما ساعت 12:30 می رسد، زمانی که با اتوبوس به هتل شما متصل می شود.
-
یک سرویس قطار ارتباطی بین فرودگاه و شهر وجود دارد.
-
چاپگر به کامپیوتر متصل می شود.
-
یک کشتی جزیره را به سرزمین اصلی متصل می کند.
-
آیا برق شما هنوز وصل شده است (= خانه شما به منبع برق متصل شده است)؟
-
من روبرتا پیترز را به جای سینما با تئاتر مرتبط می کنم.
-
او همیشه راهی برای ارتباط با مخاطبانش پیدا کرده است.
-
اپراتور لطفا مرا با اتاق 1125 وصل کنید.
-
پرواز به شیکاگو با پرواز به نیویورک ارتباط دارد.
-
آنها یک جاده ارتباطی را رد کردند.
-
شبکه های بی سیم به شما این امکان را می دهند که دو یا چند رایانه شخصی را در خانه خود وصل کنید.
-
کابل به یک اسلات USB متصل می شود.
-
پس از نصب درایوها، کابل های برق و داده را به هر یک وصل کنید.
-
چراغ قرمز نشان می دهد که منبع برق وصل شده است.
-
یک کریدور ریلی سریع السیر که شهرهای بزرگ اروپایی را به هم متصل می کند
-
تونل Midtown لانگ آیلند را به منهتن متصل می کند.
-
جستجوی اینترنتی ابزار مهمی برای ایجاد ارتباط بین خریداران و فروشندگان است.
-
بازاریابی موفق همه چیز در مورد ارتباط با مشتریان و ایجاد روابط خوب است.
-
هدف ما اتصال اعضای خود به یک شبکه جهانی از همتایان تجاری و صنعتی است.
-
اگر رایانه شما به اینترنت وصل باشد، نرم افزار آنتی ویروس ضروری است.
-
تعداد بیشتری از کارمندان گوشی های هوشمند را به شبکه کارفرمایان خود متصل می کنند.
-
یک سیستم اینترانت که فروشندگان در سراسر جهان را با یک پایگاه داده مرکزی متصل می کند
-
بسیاری از مدیران این فشار را احساس می کنند که خارج از ساعات کاری عادی در ارتباط بمانند.
synonyms - مترادف
-
changes
تغییر می کند
-
switches
سوئیچ ها
-
swaps
مبادله می کند
-
transfers
نقل و انتقالات
-
transits
ترانزیت ها
-
exchanges
مبادلات
-
interchanges
تبادلات
-
shifts
جایگزین ها
-
substitutes
Warning: Undefined array key 8 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 529
antonyms - متضاد
-
disconnects
قطع می کند
-
separates
جدا می کند
-
disjoins
جدا می شود
-
disunites
متلاشی می کند
-
unlinks
لغو پیوند می کند
-
detaches
تقسیم می کند
-
divides
باز می کند
-
unfastens
شل می شود
-
loosens
زنجیر باز کردن
-
unchains
جدا کردن
-
uncouples
پیوندها را حذف می کند
-
unhitches
حذف می کند
-
decouples
بهم زدن
-
disengages
Warning: Undefined array key 13 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
isolates
Warning: Undefined array key 14 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
splits
Warning: Undefined array key 15 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
delinks
Warning: Undefined array key 16 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
removes
Warning: Undefined array key 17 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589
-
breaks up
Warning: Undefined array key 18 in /home/iddqdir/public_html/wp-content/themes/hvar_theme/themplates/single.php on line 589