word - لغت

constable || پاسبان

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈkʌnstəbl/

UK :

/ˈkɑːnstəbl/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [constable] در گوگل

description - توضیح

  • a British police officer of the lowest rank


    یک افسر پلیس بریتانیا از پایین ترین درجه


  • در ایالات متحده، شخصی که برخی از اختیارات یک افسر پلیس را دارد و می تواند اسناد قانونی را ارسال کند که به شخصی دستور انجام کاری را بدهد.

  • (in the US) an official in a town or village having some of the responsibilities of a police officer


    (در ایالات متحده) یک مقام رسمی در یک شهر یا روستا که برخی از مسئولیت های یک افسر پلیس را بر عهده دارد.

  • Yet according to the chief constable, in the same period calls for service have increased by 85 percent.


    با این حال، به گفته رئیس پاسبان، در همین مدت تماس برای خدمت 85 درصد افزایش یافته است.

  • I recognised the uniform of a police constable.


    لباس یک پاسبان پلیس را شناختم.

  • They stopped at the modern bungalow that was the home and office of the local police constable.


    آنها در خانه ییلاقی مدرن که خانه و دفتر پلیس محلی بود توقف کردند.

  • But all Mrs Ullman found was the intimidating bulk of three police constables.


    اما تنها چیزی که خانم اولمن پیدا کرد، بخش بزرگی از سه پاسبان پلیس بود.

  • Before shaving, he rang his office and spoke to the woman police constable who acted as his secretary.


    قبل از اصلاح، او به دفترش زنگ زد و با پلیس زن که منشی او بود صحبت کرد.

  • Seven other County Durham officers and a special constable have also been commended by the chief constable.


    هفت افسر دیگر شهرستان دورهام و یک پاسبان ویژه نیز توسط پاسبان ارشد تقدیر شده اند.

  • I've already given their names to the constable in the library.


    من قبلاً نام آنها را به پاسبان در کتابخانه داده ام.

  • The constables were known to the certificate-holder personally.


    پاسبان ها شخصاً برای دارنده گواهینامه شناخته شده بودند.

example - مثال

  • Have you finished your report Constable?


    گزارشت را تمام کردی، پاسبان؟

  • The force hopes to increase the number of its beat constables.


    این نیرو امیدوار است که تعداد پاسبان های ضربت خود را افزایش دهد.

  • The children were taken out of the room by a woman police constable.


    بچه ها توسط یک پلیس زن از اتاق بیرون آورده شدند.

synonyms - مترادف

  • cop


    پلیس

  • flatfoot


    کف پای صاف

  • copper


    فلز مس


  • افسر

  • gendarme


    ژاندارم

  • bobby


    بابی

  • policeman


    fuzz

  • fuzz


    کاراگاه

  • detective


    قانونمند

  • lawman


    گاو نر

  • bull


    پلیس زن

  • policewoman


    گشت زن

  • patrolwoman


    گشت بان

  • patrolman


    شمس

  • shamus


    کت آبی

  • bluecoat


    گروهبان

  • sergeant


    افسر پلیس


  • افسر صلح


  • کلانتر


  • خرس

  • sheriff


    پاسبانی


  • نارک

  • constabulary


    قانون

  • narc


    زور

  • law


    حرارت


  • نشان


  • خوک

  • badge


    تغذیه شده است

  • pig


    بهترین

  • fed


  • finest


antonyms - متضاد


  • جنایی

  • lawbreaker


    قانون شکن

  • offender


    مجرم