word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
پوست درخت (= قسمت بیرونی) درختی از جنوب اروپا و شمال آفریقا که برای ساختن اشیاء استفاده می شود
-
a long round piece of cork or plastic which is put into the top of a bottle especially a wine bottle to keep liquid inside
یک قطعه چوب پنبه یا پلاستیک گرد دراز که در بالای بطری مخصوصاً بطری شراب قرار می گیرد تا مایع داخل آن بماند.
-
to close a bottle by blocking the hole at the top tightly with a long round piece of cork or plastic
برای بستن بطری با بستن سوراخ بالای آن با یک قطعه چوب پنبه ای یا پلاستیکی دراز
-
بزرگترین شهرستان در جمهوری ایرلند
-
دومین شهر بزرگ جمهوری ایرلند
-
پوست سبک و نرم (= پوشش بیرونی) درخت مدیترانه ای
-
a short cylinder-shaped piece of cork, plastic or rubber that is put into the top of a bottle especially a wine bottle to close it
یک قطعه چوب پنبهای، پلاستیکی یا لاستیک استوانهای شکل که در بالای بطری مخصوصاً بطری شراب قرار میگیرد تا آن را ببندد.
-
برای بستن یک بطری با گذاشتن چوب پنبه در آن
-
a light material obtained from the bark (= outer layer) of a tree or a small soft cylinder of this material that is pushed into the top of a bottle to close it
ماده سبکی که از پوست (= لایه بیرونی) درخت به دست می آید یا استوانه کوچک و نرمی از این ماده که برای بسته شدن آن به بالای بطری فشار داده می شود.
-
در اتاق نشیمن، یک یا دو چوب پنبه بیرون زد و یک سوت گزنده فشار در هوا منتشر کرد.
-
اعلان مجموعه جوایز چوب پنبه های شامپاین می ترکد.
-
در سال 1939، چرم کمیاب بود، بنابراین ماگلی چوب پنبه، پارچه، مخمل، الیاف و چوب را به کفش های خود معرفی کرد.
-
او یک تکه چوب پنبه را می چرخاند و لوله خالی خود را می مکد.
-
هنگامی که چوب پنبه را بیرون می آورید، امیدواریم چیزهای دیگر شروع به جریان کنند.
-
با پنبه های شراب، با فرض اینکه قبلاً این کار را نکرده اید، آن را در یک قابلمه خالی کنید.
-
شراب را باز کنید، خوشبختانه شما یک چوب پنبه خلاء دارید.
example - مثال
-
a cork mat
یک تشک چوب پنبه ای
-
cork tiles
کاشی های چوب پنبه ای
-
برای کشیدن چوب پنبه
-
Champagne corks were popping (= people were celebrating).
چوب پنبه های شامپاین می زدند (= مردم جشن می گرفتند).
-
یک شیشه با درب محکم
-
a bath plug
یک دوشاخه حمام
-
من نمی توانم چوب پنبه را از بطری بیرون بیاورم - می توانید امتحان کنید؟
-
من بطری را چوب پنبه می کنم و بعداً می توانیم بقیه را بنوشیم.
-
پیشخدمت چوب پنبه را از بطری بیرون آورد.
synonyms - مترادف
-
plug
پلاگین
-
stopper
درپوش
-
bung
بانگ
-
کلاه لبه دار
-
پوشش
-
peg
گیره
-
seal
مهر
-
shive
تکان دادن
-
spigot
میخ
-
spile
ریختن
-
متوقف کردن
-
stopple
درب
-
covering
بالا
-
lid
فلم
-
بسته
-
phellem
انسداد
-
closure
کاپوت ماشین
-
occlusion
واد
-
hood
فرول
-
wad
سنجاق
-
ferrule
گوه
-
pin
چفت
-
wedge
پیچ
-
latch
سقف
-
bolt
رولپلاک
-
پر كردن
-
dowel
مناسب
-
filling
محاصره
-
fitting
-
obstruction
-
blockade