word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
یک سطح یا میز طولانی، مسطح، باریک در مغازه، بانک، رستوران و غیره که در آن از مردم پذیرایی می شود.
-
آ پیشخوان آشپزخانه
-
شی کوچکی که برای مشخص کردن جای کسی در برخی بازیهایی که روی تخته انجام میشود استفاده میشود
-
شخص یا ماشینی که به حساب می آید
-
واکنش به چیزی با نظر یا عمل مخالف یا دفاع از خود در برابر چیزی
-
به گونه ای که با چیزی مخالفت می کند
-
مخالفت یا واکنش به چیزی
-
یک سطح باریک، مسطح و طولانی در فروشگاه، بانک، رستوران و غیره که در آن از مردم پذیرایی می شود
-
پیشخوان نیز سطحی صاف در آشپزخانه است که می توان روی آن غذا تهیه کرد.
-
به چیزی با نظر یا عمل مخالف واکنش نشان دادن. برای دفاع از خود در برابر چیزی
-
به گونه ای که مخالف نظر یا عمل باشد
-
مکانی که مشتریان برای ارائه خدمات یا خرید کالا در فروشگاه به آنجا می روند
-
goods or services that are sold or available over the counter can be bought or obtained without needing official permission for example from a doctor or someone in authority
کالاها یا خدماتی را می توان بدون نیاز به مجوز رسمی خریداری یا دریافت کرد، مثلاً از یک پزشک یا یک مقام مسئول.
-
goods or services that are sold or available under the counter can be bought or obtained secretly and sometimes illegally
کالاها یا خدماتی که تحت پیشخوان فروخته می شوند یا در دسترس هستند را می توان به صورت مخفیانه و گاهی غیرقانونی خریداری یا دریافت کرد
example - مثال
-
وقتی به بانک رفتم هیچ کس پشت/روی پیشخوان نبود و باید منتظر می ماندم تا به من سرویس بدهند.
-
سوسیس و کالباس را روی پیشخوان گوشت / رول روی پیشخوان نان خواهید یافت.
-
بشقاب های کثیف را روی پیشخوان آشپزخانه چیدیم.
-
پس از بمباران اردوگاه آنها توسط دولت، شورشیان با حمله به پایتخت مقابله کردند.
-
When criticisms were made of the school's performance the parents' group countered with details of its exam results.
زمانی که انتقاداتی از عملکرد مدرسه مطرح شد، گروه اولیا با جزئیات نتایج امتحان خود مخالفت کردند.
-
پلیس بیشتری برای مقابله با خطر خشونت به منطقه منتقل شده است.
-
تصمیم باب برای نپذیرفتن این شغل برخلاف انتظارات خانوادهاش بود.
-
ضد حمله (= حمله به کسی که به شما حمله کرده است)
-
پشت میز غذاخوری نشست و یک فنجان قهوه سفارش داد.
-
To counter the inaccuracies in the movie researchers used computer models to project climate changes.
برای مقابله با نادرستی های موجود در فیلم، محققان از مدل های کامپیوتری برای پیش بینی تغییرات آب و هوایی استفاده کردند.
-
David’s decision to drop out of school to write plays ran counter to (= was directly opposite to) his parent’s expectations.
تصمیم دیوید برای ترک تحصیل برای نوشتن نمایشنامه با انتظارات والدینش (= مستقیماً مخالف بود).
-
لطفا در باجه پرداخت کنید.
-
رول هایی را روی پیشخوان نان خواهید دید.
-
پیشخوان پرداخت
-
او پشت پیشخوان در اغذیه فروشی محلی خدمت می کند.
-
اوراق قرضه بدون پیشخوان فروخته می شود و قیمت ها به صورت خصوصی برای مشتری ذکر می شود.
-
رگولاتورها اجازه ندادند که این دارو بدون نسخه فروخته شود.
-
دیویدیهای دزدان دریایی در همه جا در میخانهها و کلوپها در زیر پیشخوان موجود است.
-
under-the-counter deals
معاملات زیر بورس
synonyms - مترادف
-
counterbalances
تعادل ها
-
counterweights
وزنه های تعادل
-
تعادل
-
equipoise
اعتدال
-
counterpoises
مقابله می کند
-
neutralizers
خنثی کننده ها
-
counterforces
نیروهای متقابل
-
correctives
اصلاح کننده ها
-
cancelers
لغو کننده ها
-
cancellers
اقدامات متقابل
-
counteractions
جبران می کند
-
offsets
جبران خسارت
-
compensation
اکولایزرهای آمریکا
-
equalizersUS
پاداش
-
recompense
تثبیت کننده ها انگلستان
-
stabilisersUK
بالاست
-
ballast
تثبیت کننده های ایالات متحده
-
stabilizersUS
وزنه ها
-
makeweights
اکولایزرهای انگلستان
-
equalisersUK
ضد چک ها
-
counterchecks
وزن
-
بریس ها
-
braces
ثبات
-
equilibriums
کیسه های شن
-
براکت ها
-
sandbags
فله
-
brackets
حمایت کردن
-
bulk
-
antonyms - متضاد
-
accepts
می پذیرد
-
approves
تایید می کند
-
acknowledges
تصدیق می کند
-
accedes to
به
-
acquiesces to
موافقت می کند
-
backs
پشت
-
recognizesUS
ایالات متحده را به رسمیت می شناسد
-
respects
احترام می گذارد
-
abides by
رعایت می کند
-
advocates
مدافعان
-
affirms
معتقد است
-
believes
قهرمانان
-
champions
ایالات متحده را حمایت می کند
-
favorsUS
به لطف انگلستان
-
favoursUK
انگلستان را به رسمیت می شناسد
-
recognisesUK
تسلیم می کند
-
submits to
پشتیبانی می کند
-
supports
موافق است
-
agrees to
تسلیم می شود
-
agrees with
مطابقت دارد
-
capitulates to
رضایت می دهد
-
complies with
دفاع می کند
-
concurs with
در آغوش می گیرد
-
consents to
همراه می شود
-
defends
ترویج می کند
-
embraces
معده ها
-
قورت می دهد
-
yields to
-
promotes
-
stomachs
-
swallows