word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
آماده سازی و استفاده از زمین برای رشد محصولات زراعی
-
کاشت و پرورش گیاهان و محصولات زراعی
-
the deliberate development of a particular quality or skill
توسعه عمدی یک کیفیت یا مهارت خاص
-
عمل آماده سازی زمین و کشت محصولات در آن، یا عمل کاشت یک محصول خاص
-
عمل تلاش برای توسعه و بهبود چیزی
-
عمل تلاش ویژه برای ایجاد و توسعه یک دوستی
-
روش مورد استفاده، کشت در بستر تنبل بود که نوعی کشت دستی است.
-
What concerns them is the risk that engineered plants might acquire weedy traits and escape from cultivation.
آنچه آنها را نگران می کند این خطر است که گیاهان مهندسی شده ممکن است صفات علف هرز را به دست آورند و از کشت فرار کنند.
-
او از طریق پرورش بوریس یلتسین و کمک های ایالات متحده، روابط خود را مثبت نگه داشت.
-
Not all of the losses of moorland and rough grassland to agricultural development are the result of surface cultivation and grass seeding.
همه زیانهای مراتع و مراتع ناهموار برای توسعه کشاورزی نتیجه کشت سطحی و کاشت چمن نیست.
-
Some varieties of waterlilies are fairly new to cultivation whereas the majority of well known cultivars date back years.
برخی از انواع نیلوفرهای آبی برای کشت نسبتاً جدید هستند در حالی که قدمت اکثر ارقام شناخته شده به سالها قبل برمیگردد.
example - مثال
-
زمین حاصلخیز که زیر کشت است (= در حال کشت)
-
rice/wheat cultivation
کشت برنج/گندم
-
ایجاد ارتباط خوب با شرکت های محلی
-
At the height of poppy cultivation in the late 1990s, Afghanistan produced more than 2,000 tons of raw opium annually.
در اوج کشت خشخاش در اواخر دهه 1990، افغانستان سالانه بیش از 2000 تن تریاک خام تولید می کرد.
-
کشت گندم مستلزم حاصلخیزترین زمین ها بود.
-
Those who take up the cultivation of mindfulness find out for themselves how it helps to solve life's problems.
کسانی که پرورش ذهن آگاهی را انجام می دهند، خودشان متوجه می شوند که چگونه به حل مشکلات زندگی کمک می کند.
-
ما باید برای پیشرفت مستمر در پرورش فضیلت تلاش کنیم.
-
برای پرورش دوستان ما بیش از هر چیز به زمان برای گفتگو نیاز داریم.
-
Social media is structured in a way that encourages the collection rather than the cultivation of friendship.
رسانه های اجتماعی به گونه ای ساختار یافته اند که به جای پرورش دوستی، مجموعه را تشویق می کنند.
synonyms - مترادف
-
refinement
اصلاح
-
فرهنگ
-
polish
لهستانی
-
sophistication
پیچیدگی
-
تحصیلات
-
enlightenment
روشنگری
-
تبعیض
-
couth
تخت
-
طعم و مزه
-
accomplishment
دستاورد
-
discernment
تشخیص
-
manners
آداب
-
urbanity
شهرنشینی
-
civility
مدنیت
-
breeding
پرورش
-
gentility
جوانمردی
-
یادگیری
-
civilisationUK
civilisationUK
-
civilizationUS
تمدن ایالات متحده
-
erudition
علم و دانش
-
letters
نامه ها
-
aestheticism
زیبایی شناسی
-
delicacy
ظرافت
-
schooling
تحصیل در مدرسه
-
culturedness
بافرهنگی
-
آگاهی هنری
-
آگاهی فکری
-
خوشمزه
-
refined taste
طعم تصفیه شده
-
grace
رحمت
-
elegance
antonyms - متضاد
-
barbarianism
بربریت
-
barbarism
کینه توزی
-
philistinism
درشتی
-
coarseness
خامی
-
crudeness
کاهش می یابد
-
تخریب
-
صدمه
-
harm
جهل
-
بی توجهی
-
ignorance
عقب نشینی
-
neglect
پسرفت
-
retreat
خشونت
-
retrogression
بی ادبی
-
roughness
بی حیایی
-
rudeness
بی پیچیدگی
-
uncouthness
قساوت
-
unsophistication
وحشیگری
-
atrocity
ظلم
-
brutality
وحشی گری
-
cruelty
غیر انسانی
-
savagery
شرارت
-
barbarity
سوء استفاده
-
inhumanity
بی رحمی
-
viciousness
ابتذال
-
crudity
تشنه خون
-
barbarousness
-
misuse
-
ruthlessness
-
ferociousness
-
vulgarism
-
bloodthirstiness