word - لغت

curtain || پرده

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

/ˈkɜːtn/

UK :

/ˈkɜːrtn/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [curtain] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • to draw/pull/close the curtains (= to pull them across the window so they cover it)


    کشیدن/کشیدن/بستن پرده ها (= کشیدن آن ها از روی پنجره به طوری که آن را بپوشانند)

  • She opened her curtains and looked out.


    پرده هایش را باز کرد و بیرون را نگاه کرد.

  • It was ten in the morning but the curtains were still drawn (= closed).


    ساعت ده صبح بود اما پرده ها همچنان کشیده بودند (= بسته).

  • a pair of curtains


    یک جفت پرده

  • She looked up and saw a face peering through the curtains.


    او به بالا نگاه کرد و چهره ای را دید که از میان پرده ها نگاه می کرد.

  • a shower curtain


    یک پرده دوش

  • He took a bag from a shelf behind some curtains.


    از قفسه ای پشت پرده ها کیسه ای برداشت.

  • The audience was waiting for the curtain to rise (= for the play to begin).


    تماشاگران منتظر بالا آمدن پرده (= شروع نمایش) بودند.

  • The curtain goes up to reveal a grand piano at the back of the stage.


    پرده بالا می رود تا یک پیانوی بزرگ در پشت صحنه نمایان شود.

  • There was tremendous applause when the curtain came down (= the play ended).


    هنگام پایین آمدن پرده (= نمایش به پایان رسید) تشویق شدیدی به راه افتاد.

  • We left just before the final curtain (= the end of a play).


    درست قبل از پرده آخر (= پایان یک نمایش) رفتیم.

  • It's time to face the final curtain (= the end; death).


    زمان مواجهه با پرده نهایی (= پایان؛ مرگ) است.

  • The curtain has fallen on her long and distinguished career (= her career has ended).


    پرده بر کار طولانی و ممتاز او افتاده است (= کار او به پایان رسیده است).

  • a curtain of rain/smoke


    پرده باران / دود

  • She pushed back the curtain of brown hair from her eyes.


    پرده موهای قهوه ای را از چشمانش کنار زد.

  • When I saw he had a gun I thought it was curtains for me.


    وقتی دیدم اسلحه دارد، فکر کردم برای من پرده است.

  • His sudden decision to retire brought down the curtain on a distinguished career.


    تصمیم ناگهانی او برای بازنشستگی پرده یک حرفه برجسته را پایین آورد.

  • Heavy red velvet curtains hung either side of the huge window.


    پرده های مخملی قرمز سنگین دو طرف پنجره بزرگ آویزان بود.

  • She pulled back the curtains, and sunlight streamed in.


    پرده ها را کنار زد و نور خورشید به داخل سرازیر شد.

  • The curtains billowed as the wind caught them.


    وقتی باد آنها را گرفت پرده ها بالا زدند.

  • They sat in the dark with the curtains drawn.


    آنها با پرده های کشیده در تاریکی نشستند.

  • Heavy curtains blocked out the sunlight.


    پرده های سنگین جلوی نور خورشید را گرفته بودند.

  • to draw (= open or close) the curtains


    کشیدن (= باز کردن یا بستن) پرده ها

  • They could see nothing through the curtain of rain/smoke.


    آنها هیچ چیز را از میان پرده باران/دود نمی دیدند.

  • The eighties had mullets but in the nineties, it was all about curtains.


    دهه هشتاد کفال داشت اما در دهه نود همه چیز در مورد پرده بود.

  • In the restaurant arches covered with beaded curtains divide the room.


    در رستوران، طاق هایی که با پرده های مهره ای پوشیده شده اند، اتاق را تقسیم می کنند.

  • The curtain is at 8 o’clock.


    پرده ساعت 8 است.

synonyms - مترادف

  • drape


    پرده

  • drapery


    پارچه فروشی

  • drapes


    پرده ها


  • نابینا


  • صفحه نمایش


  • سایه

  • hanging


    حلق آویز کردن

  • shutter


    کرکره

  • blackout


    خاموشی

  • portière


    پورتیئر

  • purdah


    پوردا

  • portiere


    پورتیره

  • roller


    غلتک

  • valance


    بالنس

  • drop curtain


    پرده انداختن


  • صحنه رها کردن

  • cafe curtain


    پرده کافه

  • net curtain


    پرده توری

  • tableau curtain


    پرده تابلو فرش

  • window hanging


    پنجره آویزان

  • safety curtain


    پرده ایمنی

  • Venetian blind


    کور ونیزی

  • window covering


    پوشش پنجره

  • canopy


    سایبان


  • پوشش

  • covering


    حجاب

  • awning


    لوور UK

  • veil


  • venetian blind


  • louvreUK


  • jalousie


antonyms - متضاد

  • bare


    برهنه

  • disclose


    فاش کردن


  • نمایش دادن

  • divulge


    در معرض گذاشتن


  • آشکار ساختن


  • نشان می دهد


  • باز کردن

  • uncloak


    برملا کردن

  • uncover


    نقاب برداری

  • unmask


    رونمایی کند

  • unveil


    بگو


  • برقراری ارتباط


  • اعلام


  • به اشتراک بگذارند

  • impart


    پخش

  • broadcast


    انتشار

  • proclaim


    نشت


  • ریختن

  • leak


    اعتراف کردن

  • spill


    خیانت کردن

  • confess


    را اعلام کند

  • betray


    فضولی کردن

  • promulgate


    كشف كردن

  • blab


    نمایشگاه


  • بی بغل


  • اقرار کردن

  • unbosom


    دهان


  • بیرون


  • سرفه

  • out


  • cough