word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
یک تکه پارچه آویز که می توان آن را برای پوشاندن پنجره، تقسیم یک اتاق و غیره کشید
-
ورقه ای از مواد سنگین که در جلوی صحنه در یک تئاتر پایین می آید
-
یک لایه ضخیم از چیزی که مانع از دیده شدن هر چیزی در پشت آن می شود
-
a piece of material especially cloth, that hangs across a window or opening to make a room or part of a room dark or private
قطعه ای از مواد، به ویژه پارچه، که روی پنجره یا دریچه آویزان می شود تا یک اتاق یا بخشی از یک اتاق تاریک یا خصوصی شود.
-
یک لایه ضخیم از چیزی که دیدن چیزی را در پشت آن دشوار می کند
-
the large screen of heavy material in a theatre that separates the stage from the area where people are watching
صفحه نمایش بزرگ مواد سنگین در یک تئاتر که صحنه را از منطقه ای که مردم در آن تماشا می کنند جدا می کند
-
a short or medium-length hairstyle in which hair is parted (= separated) in the middle of the head and falls on each side of the face
مدل موی کوتاه یا متوسط که در آن موها از وسط سر باز می شوند (= جدا می شوند) و در هر طرف صورت می ریزند.
-
a piece of cloth or other material that hangs across a window or space to decorate a room or to make it dark or private
یک تکه پارچه یا مواد دیگر که برای تزئین اتاق یا تاریک یا خصوصی کردن آن بر روی پنجره یا فضا آویزان می شود.
-
In a theater the curtain is a large movable sheet of heavy material that separates the stage from the area where people are sitting.
در یک تئاتر، پرده یک صفحه بزرگ و متحرک از مواد سنگین است که صحنه را از محلی که افراد در آن نشسته اند جدا می کند.
-
پرده همچنین زمانی است که یک اجرا در آن شروع می شود
-
پرده غلیظی از مه باعث مشکلات ترافیکی شد.
-
به عنوان مثال، در اتاق پارچه فروشی، سازندها مانند پرده از سقف آویزان هستند.
-
یک کفن کثیف از تار عنکبوت در سراسر آن وجود داشت، اما هیچ پرده ای در آن سوی وجود نداشت.
-
این در سه عمق موجود است تا با تمام طول های پرده سازگار باشد.
-
یک پرده دوش
-
در گوشه اتاق یک تخت بزرگ با پرده تیره کپک زده اطراف آویزان است.
-
قبل از بالا رفتن پرده، رقصندگان جای خود را روی صحنه گرفتند.
-
نسیمی پرده های سفید را در دو طرف او می وزاند، دو بازوی شبح مانند او را در آغوش گرفته اند.
example - مثال
-
کشیدن/کشیدن/بستن پرده ها (= کشیدن آن ها از روی پنجره به طوری که آن را بپوشانند)
-
پرده هایش را باز کرد و بیرون را نگاه کرد.
-
ساعت ده صبح بود اما پرده ها همچنان کشیده بودند (= بسته).
-
یک جفت پرده
-
او به بالا نگاه کرد و چهره ای را دید که از میان پرده ها نگاه می کرد.
-
یک پرده دوش
-
از قفسه ای پشت پرده ها کیسه ای برداشت.
-
تماشاگران منتظر بالا آمدن پرده (= شروع نمایش) بودند.
-
پرده بالا می رود تا یک پیانوی بزرگ در پشت صحنه نمایان شود.
-
هنگام پایین آمدن پرده (= نمایش به پایان رسید) تشویق شدیدی به راه افتاد.
-
درست قبل از پرده آخر (= پایان یک نمایش) رفتیم.
-
زمان مواجهه با پرده نهایی (= پایان؛ مرگ) است.
-
پرده بر کار طولانی و ممتاز او افتاده است (= کار او به پایان رسیده است).
-
پرده باران / دود
-
پرده موهای قهوه ای را از چشمانش کنار زد.
-
وقتی دیدم اسلحه دارد، فکر کردم برای من پرده است.
-
تصمیم ناگهانی او برای بازنشستگی پرده یک حرفه برجسته را پایین آورد.
-
پرده های مخملی قرمز سنگین دو طرف پنجره بزرگ آویزان بود.
-
پرده ها را کنار زد و نور خورشید به داخل سرازیر شد.
-
وقتی باد آنها را گرفت پرده ها بالا زدند.
-
آنها با پرده های کشیده در تاریکی نشستند.
-
پرده های سنگین جلوی نور خورشید را گرفته بودند.
-
کشیدن (= باز کردن یا بستن) پرده ها
-
آنها هیچ چیز را از میان پرده باران/دود نمی دیدند.
-
دهه هشتاد کفال داشت اما در دهه نود همه چیز در مورد پرده بود.
-
در رستوران، طاق هایی که با پرده های مهره ای پوشیده شده اند، اتاق را تقسیم می کنند.
-
پرده ساعت 8 است.
synonyms - مترادف
-
drape
پرده
-
drapery
پارچه فروشی
-
drapes
پرده ها
-
نابینا
-
صفحه نمایش
-
سایه
-
hanging
حلق آویز کردن
-
shutter
کرکره
-
blackout
خاموشی
-
portière
پورتیئر
-
purdah
پوردا
-
portiere
پورتیره
-
roller
غلتک
-
valance
بالنس
-
drop curtain
پرده انداختن
-
صحنه رها کردن
-
cafe curtain
پرده کافه
-
net curtain
پرده توری
-
tableau curtain
پرده تابلو فرش
-
window hanging
پنجره آویزان
-
safety curtain
پرده ایمنی
-
Venetian blind
کور ونیزی
-
window covering
پوشش پنجره
-
canopy
سایبان
-
پوشش
-
covering
حجاب
-
awning
لوور UK
-
veil
-
venetian blind
-
louvreUK
-
jalousie
antonyms - متضاد
-
bare
برهنه
-
disclose
فاش کردن
-
نمایش دادن
-
divulge
در معرض گذاشتن
-
آشکار ساختن
-
نشان می دهد
-
باز کردن
-
uncloak
برملا کردن
-
uncover
نقاب برداری
-
unmask
رونمایی کند
-
unveil
بگو
-
برقراری ارتباط
-
اعلام
-
به اشتراک بگذارند
-
impart
پخش
-
broadcast
انتشار
-
proclaim
نشت
-
ریختن
-
leak
اعتراف کردن
-
spill
خیانت کردن
-
confess
را اعلام کند
-
betray
فضولی کردن
-
promulgate
كشف كردن
-
blab
نمایشگاه
-
بی بغل
-
اقرار کردن
-
unbosom
دهان
-
بیرون
-
سرفه
-
-
cough