word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
فکر کردن به چیزی به شیوه ای خاص یا دارای کیفیت خاص
-
در نظر گرفتن یا قضاوت کردن چیزی به شیوه ای خاص
-
در نظر گرفتن یا قضاوت کردن
-
زمانبندی مجدد بهتر از پیشفرض در نظر گرفته شد.
-
خیلی، بقیه مسخره کردند، اما آن را مقدس نمی دانستند.
-
بانکهای تسویهکننده، علاوه بر این، هر گونه مانده عملیاتی را که لازم بدانند در بانک نگهداری میکنند.
-
سبک روسی به قدری مورد احترام است که ساختن یک کپی دقیق واهی تلقی می شد.
-
و بیلبوردهایی که فیلمهایی را تبلیغ میکنند که خشونتآمیز یا خطرناک تلقی میشوند، سهم خود را از منتقدان دارند.
-
The issues the Republicans deem worthy of constitutional protection are a motley lot of special-interest pleadings.
مسائلی که جمهوریخواهان آن را شایسته حمایت قانون اساسی میدانند، انبوهی از درخواستهای دارای منافع خاص هستند.
-
Did those figures improve because of creative bean-counting techniques in which fewer calls are deemed worthy of investigation?
آیا این ارقام به دلیل تکنیکهای خلاقانه شمارش لوبیا بهبود یافتهاند که در آن تماسهای کمتری شایسته بررسی تلقی میشوند؟
-
در نهایت، آنها میخواهند به دلایلی که شایسته یا حداقل محبوب تلقی میشوند، مزایای مالیاتی بدهند.
example - مثال
-
شب یک موفقیت بزرگ تلقی شد.
-
او عاقلانه می دانست که چیزی نگوید.
-
من این دعوت را افتخار می دانم.
-
هر اقدامی را که لازم بدانند انجام خواهند داد.
-
اعتصاب غیرقانونی تلقی شد.
-
بازرسان معتقد بودند که استاندارد تدریس رضایت بخش نبود.
-
اکنون منطقه امن تلقی شده است.
-
ما هر زمان که صلاح بدانید کمک خواهیم کرد.
-
هرکسی که هزینه ثبت نام را تا 31 مارس پرداخت نکند، تلقی می شود که از پیشنهاد منصرف شده است.
-
The president asked Congress for authority to take whatever steps he deemed necessary including the use of force.
رئیس جمهور از کنگره خواست تا هر اقدامی را که لازم بداند، از جمله استفاده از زور، انجام دهد.
synonyms - مترادف
-
در نظر گرفتن
-
قضاوت کنید
-
ایمان داشتن
-
reckon
حساب کنید
-
فکر
-
فرض کنید
-
تخمین زدن
-
esteem
احترام
-
surmise
حدس و گمان
-
حدس بزن
-
تصور کن
-
نگه دارید
-
فرض
-
شکل
-
توجه
-
مشکوک
-
presume
حدس
-
conjecture
چشم انداز
-
احساس کنید
-
قضاوت کردن
-
adjudge
نرخ
-
حامله شدن
-
conceive
انتظار
-
شمردن
-
فهمیدن
-
محاسبه
-
gageUS
-
gageUS
سنج UK
-
gaugeUK
دلیل
-
حساب
-
antonyms - متضاد
-
disbelieve
کافر شدن
-
disregard
بی توجهی
-
فراموش کردن
-
چشم پوشی
-
misinterpret
سوء تعبیر کند
-
mistrust
بی اعتمادی
-
misunderstand
سوء تفاهم
-
neglect
دوست نداشتن
-
dislike
بی احترامی
-
disrespect
نفرت
-
رد صلاحیت
-
disqualify
محکوم کردن
-
condemn
تمسخر
-
scorn
سو استفاده کردن
-
مسخره کردن
-
ridicule
توهین
-
deride
-
mock
-
insult