word - لغت

deem || به نظر

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

/diːm/

UK :

/diːm/

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [deem] در گوگل

description - توضیح


  • فکر کردن به چیزی به شیوه ای خاص یا دارای کیفیت خاص


  • در نظر گرفتن یا قضاوت کردن چیزی به شیوه ای خاص


  • در نظر گرفتن یا قضاوت کردن

  • Rescheduling was deemed better than default.


    زمان‌بندی مجدد بهتر از پیش‌فرض در نظر گرفته شد.

  • Quite the others scoffed, but that did not deem it holy.


    خیلی، بقیه مسخره کردند، اما آن را مقدس نمی دانستند.

  • The clearing banks, in addition hold at the Bank whatever operational balances they deem necessary.


    بانک‌های تسویه‌کننده، علاوه بر این، هر گونه مانده عملیاتی را که لازم بدانند در بانک نگهداری می‌کنند.

  • The Rossi style is so revered that construction of an exact copy was deemed presumptuous.


    سبک روسی به قدری مورد احترام است که ساختن یک کپی دقیق واهی تلقی می شد.

  • And billboards promoting movies deemed violent or risque have their share of critics.


    و بیلبوردهایی که فیلم‌هایی را تبلیغ می‌کنند که خشونت‌آمیز یا خطرناک تلقی می‌شوند، سهم خود را از منتقدان دارند.

  • The issues the Republicans deem worthy of constitutional protection are a motley lot of special-interest pleadings.


    مسائلی که جمهوری‌خواهان آن را شایسته حمایت قانون اساسی می‌دانند، انبوهی از درخواست‌های دارای منافع خاص هستند.

  • Did those figures improve because of creative bean-counting techniques in which fewer calls are deemed worthy of investigation?


    آیا این ارقام به دلیل تکنیک‌های خلاقانه شمارش لوبیا بهبود یافته‌اند که در آن تماس‌های کمتری شایسته بررسی تلقی می‌شوند؟

  • Lastly, they want to give tax advantages to causes deemed worthy, or at least popular.


    در نهایت، آنها می‌خواهند به دلایلی که شایسته یا حداقل محبوب تلقی می‌شوند، مزایای مالیاتی بدهند.

example - مثال

  • The evening was deemed a great success.


    شب یک موفقیت بزرگ تلقی شد.

  • She deemed it prudent not to say anything.


    او عاقلانه می دانست که چیزی نگوید.

  • I deem it an honour to be invited.


    من این دعوت را افتخار می دانم.

  • They would take any action deemed necessary.


    هر اقدامی را که لازم بدانند انجام خواهند داد.

  • The strike was deemed to be illegal.


    اعتصاب غیرقانونی تلقی شد.

  • Inspectors deemed that the standard of teaching was unsatisfactory.


    بازرسان معتقد بودند که استاندارد تدریس رضایت بخش نبود.

  • The area has now been deemed safe.


    اکنون منطقه امن تلقی شده است.

  • We will provide help whenever you deem it appropriate.


    ما هر زمان که صلاح بدانید کمک خواهیم کرد.

  • Anyone not paying the registration fee by 31 March will be deemed to have withdrawn from the offer.


    هرکسی که هزینه ثبت نام را تا 31 مارس پرداخت نکند، تلقی می شود که از پیشنهاد منصرف شده است.

  • The president asked Congress for authority to take whatever steps he deemed necessary including the use of force.


    رئیس جمهور از کنگره خواست تا هر اقدامی را که لازم بداند، از جمله استفاده از زور، انجام دهد.

synonyms - مترادف

antonyms - متضاد

  • disbelieve


    کافر شدن

  • disregard


    بی توجهی


  • فراموش کردن


  • چشم پوشی

  • misinterpret


    سوء تعبیر کند

  • mistrust


    بی اعتمادی

  • misunderstand


    سوء تفاهم

  • neglect


    دوست نداشتن

  • dislike


    بی احترامی

  • disrespect


    نفرت


  • رد صلاحیت

  • disqualify


    محکوم کردن

  • condemn


    تمسخر

  • scorn


    سو استفاده کردن


  • مسخره کردن

  • ridicule


    توهین

  • deride


  • mock


  • insult